های گایز...پیج اینستا برای ارتباط بیشتر راه اندازی شد....های گایز...پیج اینستا برای ارتباط بیشتر راه اندازی شد...ریکوئست بدین ...یکم که بالا رفتیم پیجو باز میکنیم..
@oti_mm
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
راوی:
کوکک تهیونگی و که از خستگی بیهوش شده بود روی پشتش گذاشت و وارد عمارت کیم شد
کیم بزرگ با دیدن کوک و پسرش که روی دوش ادن بود هراسون از جاش بلند شد
*جونگ کوک..چی شد؟ تهیونگ چرا اینجوری شده؟؟
+اقای کیم هیچی نشده نگردن نباشید..انقدر ورجه وورجه کرده خسته شده.تو ماشین خوابش برد دیگه بیدارش نکردم
*اه..ممنون جونگ کوکا....ببرش تو اتاقش بعد بیا باید باهات حرف بزنم
+ چشم...
کوک تهیونگ و به اتاقش برد و بعد از مرتب کردت پتوش به سختی از اون فرشته ای که خوابیدع بود دل کند و پیش اقای کیم برگشت
+ با من چیکار داشتین قربان؟؟
* جونگ کوک...از وقتی تو محافظ تهیونگ شدی من خیالم خیلی از بابتش راحت شده..ولی جدیدا از سمت یکی از مظنونین پرونده جدیدی که زیردستمه مورد تهدید قرار گرفتم....احتمال اینکه اونا هدفشدن تهیونگ باشه زیاده...باید بیشتر مراقبش باشی...
+اوه...که اینطور
+ فک کنم بتونیم جای تهیونگ و تغییر بدیم.....باید یه چند وقتی هم پنهان بشه..
*منم به اینا فکر کردم..ولی چجوری؟
+اون با من....به من اعتماد دارین؟؟
*اره کوک.مورد اعتماد ترین ادم اطرافم تویی
+ پس بسپرینش به من
..............................
_چییی؟؟؟؟تهدیدش کردن؟؟؟اه..خدا
+ هی تهیونگ....نگران نباش..مشکلی پیش نمیاد..من یه گروه کارکشته برای محافظت از تو دارم
_گروه؟؟؟کی هستن..؟؟
+ هومم..یکم دیگه میرسن اینجا
.............
+ هیونگگگگگ
# سلام کوک.....چطوری خرگوش؟؟
+هیونگ....صد دفعه گفتم اینجوری صدام نکن
# منم صد دفعه گفتم دلم میخواد
^خیلی خوب حالا بکشین کنار...سلام کوکیییی......
+هی...یونگ....خف..خفم کردی...
هوسوک خودشو از کوک جدا کرد و ذوق زده گفت
^دلم برات تنگ شده بود.
+منم هیونگ....سلام نامجون هیونگ....پس یونگی هیونگ کجاست؟؟
× اینجاییم کوک
با صدای جیمین کوک برگشت ولی با دیدن اون دوتا زد زیر خنده
+حد..حداقل لباتونو پاک کنین
با این حرف کوک یونگی و جیمین سریع دستاشونو به سمت لباشون بردنو تمیزشون کردن
پسرا به این حرکت اون دوتا خندیدن
الان دیگه وقت معرفی بود
+ تهیونگ..بیا اینجا
+ هیونگا...ایشون کیم تهیونگه...پسر قاضی کیم...بهتون گفته بودم که پدرش پرونده یه باند بزرگ و داره و بع خاطر همین تهدید شده..قراره ما تا مدتی از تهیونگ محافظت کنیم
+ تهیونگ...اینا هیونگای منن...باهم اموزش دیدیم...تا سه سال میش یه گروه بودیم ولی بعد از اون دیگه کار نکردیم تا اینکه من کار تورو قبول کردم...الانم قراره از تو محافظت کنیم
+ ایشون کیم نامجون لیدر گروهمونه..و خب مخمون هم هست
+ جانگ هوسوک...مین یونگی...کیم سوکجین و پارک جیمین رو هم که میشناسی..هم دانشگاهیمونه..
_خوش بختم اقایون...
^همینطور ما تهیونگ شی...کوک نقشه چیه؟؟
+یه مدت باید بریم یه جایی که تهیونگ تو دید نباشه
$ کجا مثلا؟؟
# من یه جای خوب سراغ دارم..ادامه دارد....
.............................
شبتون به خیر فرزندانم
میدونم میدونم...گفته بودم دوپارت تموم میکنم...
شرمنده ولی فک کنم بازم چند پارتی باشه
این یکی رو خیلی همینجوری نوشتم...ببخشید خوب نیست..... و کمه میدونم.....
واقعا موضوع برای نوشتن نداشتم.....😫😫با تچکر😈
CZYTASZ
ONE SHOTS OF COUPLES
Fanfiction‧›گایز این یه بوک پره مینی فیکه قول نمیدیم همشون اسمات باشه ولی سعیمونو میکنیم،واینکه کاپل درخواستیه. ‧›کاپل بگین مینی فیک/چند شاتی تحویل بگیرین. #آتی/اونی