at first we fight 4(kookv)

2.1K 169 11
                                    


های گایز...پیج اینستا برای ارتباط بیشتر راه اندازی شد....
ریکوئست بدین ...یکم که بالا رفتیم پیجو باز میکنیم..
@oti_mm
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

tea pov

از اون اتفاق توی دستشویی تقریبا دو روزی میگذره و من با هر بار یاد آوریش دسته خرم باهام بای بای میکنه:/
از اون باده معده ی بی همه چیز متنفرمممم چطور تونست اونجوری ولم کنه تو اون دبلیو سیه فاکییی:/دلم میخواد پامو بکنم تو دهنششش...

Present time
به کوکی که کنارم رو تخت دراز کشیده بود نگاه کردممم..با مرور خاطراتمون اون به یه جا خیره شده بودو لبخند میزد..انگار برگشته به اون زمان...
+چیهه؟!هااا نیشت تا بناگوشت کش اومده..جمعش کن بینممم تو منو اونجا با ی دراز تنها گذاشتی:///
نمیدونی با چه بدبختی ای جمعش کردمممم...
کوک دوباره زد زیره خنده...
_میدونی یاده کی افتادم؟
+ نچ اگه بگی میفهمم...
_اون موقع که لباست کثیف شده بودو تو رخت کن داشتی لباس عوض میکردیو درو قفل نکرده بودی که من از راه رسیدم..
حرفشو نتونست ادامه بده چون با بوت از شدته خنده افتاد پایین...
رو تخت افتادمو از شدت خنده دسته پا زدمو وقتی دیدم داره نگاهم میکنه دهنمو که اندازه ی لونه ی مرغ شده بودو جمع کردم و با یه لبخنده ملیح جوابه نگاهایه ترسناکشو دادم..
+خب حقت بود..
چپ چپی نثارم کرد از اونایی که روی ددی گونش میزد بالا...
+خب..آخه ..تو.....
_هییش..ته تو همیشه منو با کارات جذب خودت میکردی..من از همون شبی که تورو تو اون خیابون دیدم درگیرت شدم..تو دقیقا همون پررویی بودی که دنبالش میگشتمم..همه خصوصیاتی که دوست دارم توی تو هست..و میدونی بیشتر از همه عاشق چیتم؟
با چشام منتظر این بودم که بگه زیباییه بی همتام که رید:>
_اینکه همرو میکنی تو جیبت با اون زبونت اما جلو من اینجوری موش میشی..
با چشمای وزغیو نیش کش اومده نگاهش کردم...
+خب باشه بابا..اعتراف میکنممم..خر شدمم:))
من یه تیتاب زَده ی خر ذوقم:)
کوک دماغمو بین دوتا انگشتش گرفت....
چینی به دماغم دادم..
_خب حالا که ازت تعریف کردم یه چیم باید بهم برسه دیگه درسته؟!
چشامو ریز کردمو گفتم...
+همه شکولاتا واسه خودمه نقششو نکشاا...
خنده ی جذابی کرد و با شیطنت نگاهم کرد که یهو با دستش پشتمو چنگ گرفت...
آب دهنمو قورت دادمو..
+کونممم..؟!
لبخندش بیشتر شد که تند تند گفتم...
+نچ نچ امشب خبری نیست..بابا تو همین دیشب نیاز به دوختنم‌کردی..هنوز میسوزه انتظار نداری که با کونی سوخته بهت بدم هااان؟!
شروع کرد به خندیدن و بعد از آروم شدنش به لبام نگاه کردو هم زمان گفت...
_در هر صورت باید جایزمو بهم بدی ته ته...
با تموم کردن حرفش لباشو رو لبام کوبید وشروع به بوسیدنم کرد‌....
+پدربانیه دیوث....
بین بوسه گفتمو و لبشو مکیدم...
دستمو توی موهای بلند شدش فرو کردم و دور انگشتم پیچیدمشون....‌
با دستاش بوتمو فشار داد و طی یک حرکت انتحاری یه ضربه محکم بهش وارد کرد...
+اههههه.....
_به همین زودی تحریک شدی بیبی بوی؟؟؟هومممم...
دستشو از روی باکسرم که تنها پوشش پایین تنم بود به داخل سُر داد و انگشتشو روی حفرم کشید....
زبونمو داخل دهنش هل دادمو اون شروع به مکیدنش کرد.....
+اومممم...اهه..اوممممم
_ خیلی شیرینی سوییت هارت......میخوام کامل بچشمت....
+ای..اینکارو ...بک...ن...ددی
Third pov
جونگ کوک از حرف ته نیشخندی زد....
با ناراحتی ظاهری گفت
_ولی حیف که نمیشه....بیبیم درد داره نمیتونیم اون بوت خوشگلشو که هر دفعه با ضربه هام مث ژله میلرزه و داشته باشم....میزاریمش واسه یه وقت دیگه خوشگلم....
از روی تهیونگ بلند شد...
+ددیییی....
_چیزی شده سوییت هارت؟؟؟
+بیبی میخواد همین الان تورو تو خودش داشته باشه...
_ولی بیبی درد داره....
+بیبی گوه میخوره درد داشته باشه...
کوک خرسند از اینکه نقشش گرفته سمت تهیونگ رفت و اونو بین خودشو تخت نگه داشت....
سمت پایین تنش رفت و باکسرشو با یه حرکت دراورد...
تهیونگ به خاطر برخورد هوای خنک به دیکش اهی کشید....
جونگ کوک دیک تهیونگ و توی دستش گرفت و اروم نوازشش کرد....
+اهه...کوک...سریع تر ...
_اوه بیبی بوی.....تو اینجا نمیگی چیکار‌ کنیم....فقط حق داری ناله کنی...و..کوک؟؟؟؟؟؟ در نظر میگیریم که اشتباه تلفظ کردی....
فشاری به دیک دردناک تهیونگ اورد...
+اههه...ددیی....
_افرین گود بوی....
جونگ کوک بلوز گشاد تهیونگ تا گردنش بالا کشید و با لذت به بدن گندمی اون خیره شد....
اون شکم نرم و نیپلای سفت شدش...
لیسی به لبش زد....
_ میخوام با لبام نقاشیت کنم بیبی....
بدون معطلی لباشو روی پوست طلایی تهیونگ گذاشت و بوسیدش....
به قدری اینکارو تکرار کرد تا جای تک تک بوسه هاش کبود شدن....
+اهههه...اوممم...
تهیونگ به خاطر لذتی که بهش داده میشد ملافه های روی تخت رو توی مشتش فشار میداد....
کوک لبشو به نیپل تهیونگ رسوند و مک کوتاهی بهش زد...
+اههه..ددیییی...
_عاشق وقتاییم که بدنت بهم واکنش نشون میده بیبی...فقط ببین چجوری فقط با بوسه هام خیس شدی...
با اتمام حرفش دستشو روی دیک تهیونگ کشید...
پریکام تهیونگ با برخورد دست جونگ کوک بهش بیشتر شد...
جونگ کوک با نیشخند دستشو روی دیک ته حرکت داد و رفته رفته سرعتشو بیشتر کرد...
+اههه..د..دی....اینجوری....این..جوری...من...من...اهههههههههه....
ته با ناله بلندی روی دست کوک کام شد....
_افرین بیبی.....
کوک انگشتشو سمت دهن ته برد...
_ خیسشون کن پاپی...
تهیونگ مثل یه پاپی خوب حرف ددیشو گوش کرد و انگشتای اونو برای خودش خیس کرد...
یکم بعد کوک انگشتاشو بیرو کشید که باعث کش اومدن بزاق ته شد...
کوک انگشتشو عقب کشید سرشو نزدیک صورت ته کرد...
با فشوردن لباش روی لبای ته انگشتش رو هم واردش کرد.....
تهیونگ به،خاطر ورود دوتا از انگشتای کشیده کوک و برخوردشون به ماهیچه هاش کمرشو قوس داد....
+اوهههههه...امممممم
کوک از این واکنش تهیونگ لبخندی زد....
خوب..تهیوگگ فقط برای خودش اینجوری بود...‌
بدون قطع کردن بوسه انگشتاشو توی ته حرکت داد ...
با لرزیدن و بلند تر شدن ناله های ته متوجه جهت پروستاتش شد....
در انی انشگشتاشو دراورد و عضوشو جایگزینشون کرد..‌
+اهههههه.....اخخخخخخ....
_هیششش...
کوک دوباره با لباش تهیونگ و ساکت کرد و بعد از چند ثانیه نتونست تحمل کنه و خودشو حرکت داد..‌‌....
ضربه های محکمشو درجهت پروستات تهیونگ میزد...
هیچ وقت نخواسته بود توی رابطه فقط خودش لذت ببره...‌اول از همه از لذت بردن بیبیش مطمئن میشد و بعد خودش....
پس الان از همون اول پروستات تهیونگ و هدف گرفته بود و گوششو از ناله های پر از لذت تایگرش پر‌میکرد....
+اههه..اههههه....ددیییی.....من ...من نزدیکم...میتونم بیام؟؟؟
_اره تایگر‌‌‌‌‌....تو لیاقتشو داری....برای ددی بیا...
تهیونگ با یکم مکث روی شکم خودشو کوک خالی شد...
ام بزارین این وسط یه چیزی اضافه کنم...چیزی که باعث شد شب قبل بوت تهیونگ جر بخوره خشن بودن کوک نبود....دلیل اصلیش دیر انزالی کوک بود....
پس در نتیجه این دفعه قراره بازهم جر‌بخوره...
کوک بعد از یه ربع دیگه ضربه زدن توی تهیونگ کام شد و خسته خودشو روی تهیونگ انداخت ولی حواسش بود تا با تمام وزنش بیبی خستشو له نکنه..‌‌.
_عالی بودی بیبی....
+فقط دهنتو ببند کوک.....
بعد هم زیر لب زمزمه کرد...
+باید برم بوت بیچارمو بیمه کنم....وگرنه چیزی ازش نمیمونه.‌‌‌....

پایان...
............................
های...
من نمیدونم چرا تا میام این قسمتو بنویسم تمومه بلاهایه زمینیو آسمونی رو سرم خراب میشه:)بات اون قسمتی که تهیونگ شلوارش پایینه کوک درو یهو وا میکنه دقیقا صحنه ای بود که من چند ساعت پیش توسطه باباعو همسایه دیدم و نگم‌که نیاز به دکتر شدم واسه دوختو دوز:)😂💔
اِنیوِی ووتو کامنت بیزارید حتما..بوس به لپاتون:>
لاو یو گایز♡(چقدر احساساتم گل کرده..واسه پَرپَریه:))(اترین: منطورش پریوده:/)
#اونی
....................

انیونگ یوروبون...چلچینِسّویو؟؟؟
اینم تامام کردییمم.....بچم تهیونگ بازم جر خورد..دیدین.؟😂😂
به هر صورت...دوستون دارم گوگولیای ننه...
ووت و کامنت یادتون نره چون اونا انرژی ما هستن...
#اترین

ONE SHOTS OF COUPLESOù les histoires vivent. Découvrez maintenant