i am sick 2(namjin)

1.2K 136 22
                                    

های گایز...پیج اینستا برای ارتباط بیشتر راه اندازی شد....
ریکوئست بدین ...یکم که بالا رفتیم پیجو باز میکنیم..
@oti_mm
~~~~~~~~~~~~~~~~~~

jin pov

+دلم میخواد باز ببینمش جیمین.....
•شک ندارم سری بعدی دیگه باکره نمیبینمت:>
چپ چپ نگاهش کردم...
+فقط میخوام ازش بپرسم ببینم چرا اینکاروکرد..شاید گیه!
•شایدددد؟!!!پسره با زبون به فاکت داده بعد میگی شاید؟!کجایه علمه پزشکی با زبون تبه آدما فروکش میکنه..؟؟؟؟
یه نگاه به من کردو باحالت مسخره ای ادامه داد...
•البته حالا که فکرشو میکنم..میتونه.....
بعدم زرتی زد زیره خنده..
منم با لبخنده ملیح..زیره اب بِخنده ای حوالش کردم...
•شنیدم
+میدونم...هوووف میگی چیکار کنم من دلم میخواد بیشتر در بارش بدونم، میخوام بدونم چرا همچین کاریو کرد!حالا من تب داشتم چیزی حالیم نبود اون که مشکلی نداشت...
ی نگاه به جیمین کردم که داشت با کوچولو بازی میکرد و منو به دوتا آلبالوهاش گرفته بود
(گربش منظورشه)

ی نگاه به جیمین کردم که داشت با کوچولو بازی میکرد و منو به دوتا آلبالوهاش گرفته بود(گربش منظورشه)

Rất tiếc! Hình ảnh này không tuân theo hướng dẫn nội dung. Để tiếp tục đăng tải, vui lòng xóa hoặc tải lên một hình ảnh khác.


داد زدمو گفتم...
+دارم با دیوار حرف میزنممممم؟!
با باسن از رو تخت افتاد و پایین و از همونجا با چشمای اندازه گردو نگاهم میکرد..
•چتهههه؟چرا هوار میکشی
+خب تو منو به چپت دایورت میکنی
چشم غره ای بهم رفتو از رو زمین بلند شدو در حالی که با دستش باسنشو میمالید غر میزد..
•عای خدا به فاکت بده..کونم اخته شد...
وقتی دید دارم بهش میخندم با لج گفت..
•درددددددخب یکم عقلتو به کار بنداز همه چیو من باید بهت بگم..؟پاشو هرچی دستت میادو بخور بعد دل درد بگیر بعدم به بابات بگو زنگ بزنه دکتر جونت بیاد با زبونش دل دردتو خوب کنه...
یدونه زدم تو سرشو گفتم..
+خیلی بی حیا شدی پارک جیمین
•عع خودت میخواستی دوباره ببینیش....من اصلا میرم دودیقه دیگه اینجا بمونم منو به کشتن میدی..توعم هر کار دوست داری بکن...قدر نمیدونی که..
با حالته پوکر به بیرون رفتنش از اتاق نگاه کردم...
خب الا باید چیکار میکردم؟
به حرف جیمین گوش بدم ینی؟!!
هووف چاره ی دیگه ای داشتم؟نچ..
به سمت آشپز خونه رفتم از هرچی دستم میومد میزاشتم رویه سینی بعدم به سمته اتاقم رفتم از شور تا شیرینو ترشو خوردم..هیچی به هیچی تنها چیزی که تغییر کرده بود شیکمم بود که انگار بچه دوماهه حاملم..
خب الا من چه فاکی بخورممممممم:|
اینم نشد..اخه بگو پسر چرا به حرفه‌ اون منگلیسم گوش میدی:/
در حالی که تاق باز رو تخت خوابیده بودم و فکر میکردم صدای گوشیم بلند شد..
+چی میخوای؟
•شد یه بار مثل ادم جوابه منو بدی؟!بگو ببینم چیکار‌کردی دل درد گرفتی؟عملیات با موفقیت انجام شد؟
+نچ..مثل اینکه دل رودم فولادینن حتی یه ذره هم درد نگرفت فقط احساس میکنم مادر شدم:)
•خب خنگول... من یه فکره دیگه ای به سرم زد
تو اون مدرک کوفتیت به چه دردی میخوره پس؟
گرفتی قاب کنی بزنی به دیوار؟؟یکم از اون ادا هایی که تو دانشگاه در میاری تا از کلاس در بری اجرا کنی همه چی حل میشه دیگه...
+هعی جیمین...
•چیه؟
+برای اولین بار بهت امیدوار شدم..:)
•خیلی ممنوننن:/خوبه همه چیو من بهش میگم..خیلی خب حالا برو ببینم چیکار میکنی...
+اوکی بای
•بای
بعد از مکالمم با جیمین شروع کردم نقش بازی کردن
صدامو انقدر گرفته کردم که بابا بعد از شنیدن صدام سریع به خونه اومد..بهش گفتم‌که زنگ بزنه به پسره شریکش..اونم قبول کردو بهش زنگ زد و طبق معمول بعد از چند دقیقه سرو کلش پیدا شد...
نگاهم کرد و سری تکون داد منم متقابل سری تکون دادم..
دفترچشو در اورد و چند تا سوال ازم پرسید و بعد از معاینه کردنم نگاه خیره ای بهم کردو گفت...
_همیشه عادت داری همه چیو باهم بخوری؟
نگاهش کردمو هیچی نگفتم...
+نه فقط..ذهنم در گیر بودو میخواستم حواسمو پرت کنم...
_درگیر؟
سری تکون دادم
و سوالی که میخواستم بپرسمو به زبون آوردم...
+چر..ا اون شب اون کارو کردی؟
_هووم چیکار؟
+همون..چی..
وسط حرفم پریدو گفت..
_خوشت نیومد؟
+ام.....نه اینکه،خوشم اومده باشه...فقط....ام..
_ من چند ساله میشناسمت جین...برخلاف تو البته..
متعجب نگاش کردم تا بیشتر توضیح بده...
_اولین روزی که پدرامون شراکتشونو شروع کردن من تو رو میشناختم...از اول برام جذاب بودی...پس ..چرا باید وقتی فرصت داشتم از دستش میدادم؟؟
+تو...از من..خوشت،میاد؟؟؟
_واضح تر از این باید میگفتم عزیزم؟؟
ودف؟؟؟؟
ریلی.....
با گرفته شدن دستم از فکر دراومدم....
_نظرت درباره یه راند چیه بیبی؟؟؟؟
+م...من حا..حالم خوب نیست...
_اوه..ینی اگه حالت خوب موافق بودی؟؟؟
با خجالت سعی کردم دستمو از دستش بکشم بیرون....
+اره..ینی نه....چیز....
با بع بازی گرفته شدن لبم حرف دونم ترکید......
محکم لبامو میخورد و میبوسید....
وقتی که دهنم از تعجب باز مونده بود زبونشو وارد دهنم کرد و اونو تو کلش چرخوند...
نا خداگاه زبونشو مک زدم و همین باعث شد اون شدت بوسه رو بیشتر کنه....
زیر دلم از هیجان به هم میپیچد وباعث بزرگ شدن اون پایین میشد...‌....
دستشو توی موهام فرو کرد و اونارو کشید و لباشو از لبام جدا کرد....
_ دوسش داری؟؟؟
+اهه..اخ..اره..دارم....
ایندفعه من سرشو به سمت خودم کشیدم بوسه خیسی رو شروع کردم....
دستش و از روی لباس رو دیکم گذاشت و فشار داد که باعث شد بین بوسه ناله ای کنم.....
ازم جدا شد و با یه فشار کوچیک منو رو تخت دراز کرد...
خمار بهش نگاه کردم تا ببینم میخواد چیکار کنه...‌
شلوار و باکسرمو فقط تا حدی که دیکم بیرون بیاد پایین کشید‌..‌
روم خم شد و شروع به ساک زدن کرد...
یکم از سرشو وارد دهنش کرد و بعد همشو‌.‌....
از شدت لذتی که بهم وارد شد کمرمو قوس دادم..
دستمو جلو دهنم گرفته بودم تا صدای ناله ههام بلند نشه....
_ رو زانوهات بمون ...
صدای بمش به شدت جذاب بود.....
به حرفش گوش کردم و سرجام برگشتم...رو زانو هام موندم و باسنمو دادم بالا....
صدای زیپشو شنیدم و بعدش خودشو پشت سرم حس کردم....
رون هامو به هم دیگه چسبوند و بعد از چند لحظه دیکشو بین رونام گذاشت...
شوخی میکنی دیگه؟؟؟
واقعا میخواد لاپایی بره؟؟؟
نمیکنه توم؟؟؟
با ضرباتی که بهم وارد میشد و حس دستش روی عضوم به خودم لرزیدم و همه افکارم به سطل اشغال منتقل شد.....
همزمان که بهم میکوبید برام هند جاب میرفت....
از بین دستم که روی دهنم بود اروم گفتم...
+م...من..دارم میام...
صدای بمش برای اومدنم کافی بود....
_منم دارم میام...
با اتمام حرفش من توی دستای اون کام شدم اونم بعد چند ضربه بین پاهای من اومد‌‌...
یکم تو همون حالت موند و بعدش با دستمال جفتمونو تمیز کرد....
_فک نکن نفهمیدم هیچیت نیست سوکجین
+ها؟؟؟
_ بازیگر ماهری هستی...البته که مدرک بازیگری هم داری‌.....
+خب...من..فقط میخواستم...
اَییش....
+فقط میخواستم دوباره ببینمت.....
با قرار گرفتن دستش رو صورتم سرمو بالا اوردم..
_ نیازنیست برا دیدنم خودتو به مریضی بزنی جینا...
گوشیمو از رو پاتختی برداشت بعد از وارد کردن چیزی اونو به دستم داد...
_این شماره منه...هروقت خواستی بهم زنگ بزن اقای مریض......
با اتمام حرفش چشمکی بهم زد و اتاقو ترک کرد....
من که تازه عقلم اومده بود سرجاش فورا قرمز شدم...
+من چیکار کردم؟؟؟ از ی سکس نصفه نیمه با یه پسر خوشم اومده؟؟؟؟ من...من استریت بودممممممممم..

ادامه دارد..
..............................

هااااای
شمام حس میکنین نامجون اینجا خیلی دیوث شده؟
و بچم جین همش هنگ به اونجاش شک کرده:)😂
خب امیدوارم خوشتون بیادش ووتو کامنت مثل همیشه یادتون نره
ماچ بهتون♡
#اونی
................
هایی....
باورش سخته اما هردفعه باید مجبورش کنم این زیر یه چی بگه😐
در هر صورت...گقتنیا رو اونیم گفت....
ووت و کامنت یادتون نره گوگولیای مامان

با تچکر😈

ONE SHOTS OF COUPLESNơi câu chuyện tồn tại. Hãy khám phá bây giờ