Dear bodyguard 3 (kookv)

2.2K 258 8
                                    

های گایز...پیج اینستا برای ارتباط بیشتر راه اندازی شد....های گایز...پیج اینستا برای ارتباط بیشتر راه اندازی شد...ریکوئست بدین ...یکم که بالا رفتیم پیجو باز میکنیم..
@oti_mm
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
Kook pov
+فک نمیکدم هنوز اینجا رو نگع داشته باشی هیونگ..
# یااا...ما همه کارامونو اینجا میکردیم...انتظار داشتی بدمش بره؟؟ نگهش داشته بودم برای اینجور مواقع.‌دیدی به درد خورد؟؟
_ اینجا خیلی بامزست....
×تهیونگ ما تموم نوجوونیمونو اینجا بودیم...اه چه کار ها که اینجا نکردیم...
^اوه.‌‌جیمین یادته واسع اولین بار سوجو خورده بودیم....
# (شیشه پاک کنی) واییی هوسوکااا....یادم نیار...یادش میفتم فقط دلم میخواد بخندم..
تهیونگ با حرف هامون انگار کنجاو شده بود
_چی شد؟؟
+ته..فک کن..شیش تا پسر ۱۷ ساله واسه اولین بار میخواستن سوجو بخورن بدون اینکه بدونن عادت های مستیشون چیه ...البته به جز یونگی هیونگ...اون بدون اینکه به ما بگه قبلش هم امتحان کرده بود ...لنتی اون اونروز همه چیو مث دوریین مداربسته ضبط کرده بود...فاک..من داشتم جیمین و میخوردم چون فک میکردم هویجه...اون پیشی انسان نما هنوزم که هنوزه بحثشو میکشه وسط..
تهیونگ با این حرفم از خنده نشست روی زمین...
× ته..فک کن من وقتی روز بعدش از خواب پاشدم تموم دستم کبود این وحشی با تموم قدرتش انگشتامو میخورد....
$ جیمین..خودتو یادت رفته؟؟ به دیوار پیشنهاد داده بودی؟؟
با این حرفش هممون خندیدیم...چون اون واقعا به دیوار پیشنهاد داده بود....
فلش بک*
راوی:
شیش تا پسر روبه روی هم نشسته بودنو به سوجو های توی دستشون نگاه میکردن....هرکدومشون از تو خونه هاشون یه بطری رو قایمکی اورده بودن تا باهم برای اولین بار امتحان کنن‌....
# خوب ... شروع کنیم؟؟
& هیونگ...اگه حالمون بد بشه چی؟؟؟؟
# نامجون....باز گیر دادی؟؟فقط یکم میخوریم
و البته یکم اونها تبدیل شد به یه بطری کامل.....نامجون زودتر از همشون مست شده بود
&باز...هع.... هم برایم بگو ، ای فر...هع..شته روشنی بخش .حضورت را چون ملکی با بالهای زرین که پی...هع..هع...امی از ملکوت با خود به ارمغان آورده است، برفراز دیده...هع...گانم ..هع..می نگرم، تو...هع.. آن جاودانه ای که...هع... انسان گذرا...هع... بر آستانت
سرفرو ..هع..می نهد.(قسمتی از نمایشنامه رومئو و ژولیت😐)
یونگی پیش از این هم سوجو رو امتحان کرده بود و ظرفیتش بالاا بود پس تصمیم گرفت با دیدن این صحنه ها از اونا لذت ببره...
با بلند شدن صدای هوسوک نگاهش و به سمت اون کشوند
^اهه..نکن....هع......یااا...نکن قلقلکم میاد...هع..یااااااا
با پوکریت تمام به دوستش از شدت مستی کصخل شده بود نگاه میکرد ..نگاهشو چرخوند و با دیدن جیمین که روبه روی دیوار وایستاده بود و داشت باهاش صحبت میکرد از خنده ترکید ....یکم خودشو کشید سمت جیمین تا صحبتاشو بشنوه
× وا..چه بانوی زیبایی..میتونم اسمتونو بپرسم؟؟؟
×اوه بانوی زیبا...چرا خجالت میکشید..امکانش هست امشب همراه شم....اخخخخخخخه
یونگی با چشمایی که از خنده توشون اشک جمع شده بود نگاهشو به سمت پایین کشوند و با کوکی مواجه شد که داشت انگشت هاو دستمو جیمینو گاز میگرفت...
+اهه..این هویجه خیلی سفته...هع....هویججججج..میخوام بخورمت..هع...سفت نباششششش
یونگی دیگه از خنده خودشو به زمین میکوبید ......
$فاککک...تو عمرم اینقد نخندیده بودم..
یونگی با متوجه شدن اینکه اگه یکم دیگه همینجوری بمونه جیمین انگشتاشو از دست میده بلند شد با جدا کردنه کوک از جیمین گفت
$ خرگوش اون هویج نیست بیا هیونگ بهت هویج میده
+نااا......هع...هیو...هع..نگ...من اون هویجو ...هع..‌.. میخوام
و دوباره به سمت جیمین رفت
یونگی به سختی کوک و کنترل کرد و با دیدن جین نیمه هوشیار نالید
$ هیونگ،بیا،کمک
جین اطرافشو درک میکرد فقط بدنش یکم کرخت شده بود ...با سختی خودشو به یونگی و کوک رسوند و اون بچه خرگوشو نگه داشت..
یونگی بعد از مطمئن شدن از کوک از توی یخچال پایگاهشون یه هویج دراورد و دست اون خرگوش دردسر ساز داد
کوک با گرفتن هویجش با اون مشغول شد...
# یونگیاااا...از پس بقیه بر میای؟؟من دارم میفتم ....
$ برو هیونگ...سخت ترینشون همین خرگوش بود
جین سرش و تکون داد و تلوتلو خوران خودشو به کاناپه رسوندو خودشو روش ولو کرد.....
یونگی جیمینیو که همچنان سعی داشت به دیوار شماره بده رو دنبال خودش کشوند توی دستشویی و با ریختن اب یخ به صورتش یکم از مستی دراوردش بعدم جیمین مست رو روی اون یکی کاناپه انداخت روش پتو کشید.
روی نامجون و هوسوک بیهوش پتو کشید و با کلافکگی به جونگ کوکی که هنوز درگیر هویج توی دستش بود نگاه کرد
پایان فلش بک*
Tea pov
در حالی که اشکام و با دستم میگرفتم با خنده گفتم
_شماها خیلی خوبین...فاک..دلم...
+تازه هنوز ماجرا.....
با به صدا دراومدن گوشیش حرفشو قطع کرد
+ بله هیونگ؟
&.......
+سپرهای امنیتیو فعال کردی؟؟؟
&......
+باشه،هیونگ ممنون
# چیزی شدع؟؟
+ نه...نامجون هیونگ بود گفت که سیستمو فعال کردع
_سیستم؟؟؟
+ اره ...از وقتی نامجون هیونگ مهندسی خوند هر بار سیستم امنیتی اینجا رو پیشرفته تر میکرد...و از وقتی هم که کارمون و شروع کردیم امنیتمون بیشتر شده
_ هووممم....
با دیدن اینکه جیمین با چند تا شیشه مشروب اومد ابروهام بالا پرید
× اونجوری نگاه نکن تهیونگ..امشب نگران هیچی نباش و مست کن
از اونجایی که من تو مستی زیادی راستگو میشم ترجیح میدم اینکارو نکنم.... یه چیزایی کفته میشه که نباید...یه دروغی برای نخوردنم سر هم کردم.....
_هیونگ من زیاد نمیتونم بخورم بعدا اذیت میشم فقط کنارتون میشینم
جیمین سرشو تکون داد و شروع به پر کردن پیک ها کرد....
به معنای واقعی کلمه اینا بعداز نیم ساعت مست و پاتیل بودن
× یونگیااااااا......
با صدای جیمین هیونگ نگاهم به سمتشون کشیدع شد که دیدنشون با گرد شدن چشمام مصادف شد....
وات د فاک؟؟؟‌ تو این همه ادم؟؟؟
جیمین روی پای یونگی نشسته بود و همدیگع رو میبوسیدن..دستای یونگ هم توی شلوار جیمین بود
دستم و محکم زدن تو پیشونیم....چشمای نازنینم.......
با گرفته شدن دستم برگشتم و کوک و دیدم که با چشمای اشکی داره بهم نگاه میکنه
_کوک؟؟چی شدع،؟؟حالت خوبه؟؟؟
+ خیلی نامردی کیم تهیونگ...چطور میتونی بعد از دزدینش اینقد راحت جلوم بشینی و نگرانم باشی؟؟ها؟؟به چه حقی؟؟
گیج یهش نگاه کردم
_ها؟؟من چیو دزدیم؟؟
+ قلب منو ....
با بهت نگاش کردم....وات؟؟؟
البته فقط این نبود...
با نزدیک شدن صورتش بهم چشمام درشت تر شد...
و با حس کردن دوتا گوشت نرم روی لبم...
خب...چشمامو از دست دادم....

ادامه دارد....
....................
انیونگ...
اینم پارت طولانی جبران پارت قبلی
از تمام قده طنزم استفاده کردم..بخندین خو؟؟
اورین😂😂😂
(نویسنده از دست رفت)
اها راستی...کاورهم اون پیشی هیونگ انسان نماست😂🐱🐱

با تچکر😈

ONE SHOTS OF COUPLESDonde viven las historias. Descúbrelo ahora