mew 2(yoonmin)

1.1K 156 22
                                    

_موکا و کیک روز...درسته ؟
یونگی با شنیدن صدای جیمین لبخند ارومی زد
+سلام...
جیمین دستپاچه خندید
_اوه متاسفم...سلام..
یونگی دوباره خندید
+اشکالی نداره جیمین شی...اره یه موکا با کیک روز...
جیمین لبخندی زد ...
+راستی...سالیوان کجاست؟
جیمین اهی کشید
_ اونجاست..اون گوشه....چن وقتیه تو خودشه..
یونگی سری تکون داد و به سمتی که جیمن اشارع کرده بود رفت و سالیوانو دید که روی یکی از میزا دراز کشیده و بی حوصله دمشو تکون میده..
+هی پسر...چطوری...
سالیوان خر خر ارومی از نوازش یونگی کرد..
+هومم...خیلی بی حالی پسر...
با ندیدن ریکشنی از سالیوان به نوازشش ادامه داد..
یکم بعد با شنیدن صدای زنگوله در ورودی سرشو بلند کرد وبا دیدن خانم میانسال و گربش دوباره خودشو سرگرم نوازش سالیوان کرد
اما با دیدن سالیوان که سیخ سرجاش مونده بود متعجب شد...
+هی....چی شده؟
سالیوان اما بی توجه به یونگی نگاهش و به یه سمت دوخته بود..
یونگی نگاه سالیوان و دنبال کرد وبا دیدن گربه اون خانم چشماش از تعجب گرد شدن...
+نگو..نگو که‌.....
یونگی به جای ادامه دادن حرفش خندید....از اون خنده هایی که لثه های بامزشو به نمایش میزاشت..
بعد از اروم تر شدن خندش سر سالیوان رو نوازش کرد..
+تو باید انجامش بدی پسر..
سالیوان میوی کوتاهی کرد..
+تو میتونی پسر...تو میتونی...
و بعدش با هل دادن سالیوان اونو به رفتن تشویق کرد..
سالیوان اروم از روی پای یونگی پایین پرید و به سمت میز اون خانم رفت ...
از رو میز پرید و کنار گربه اون خانم وایستاد...
سالیوان و اون گربه کم کم شروع کردن با هم بازی کردن و یونگی لبخند عمیقی زد ...اما با فکری که از ذهنش گذشت لبخندش از بین رفت و اهی کشید...
حتی اون گربه هم اعتراف کرد ولی تو نکردی مین یونگی...
_چیزی شده جناب مین؟
یونگی با صدای جیمین به خودش اومد و لبخندی رو لبش نشوند..
+نه مشکلی نیست...اوه راستی...مشکل سالیوان حل شد...
جیمین خوشحال شد که باعث شد چشماش حلالی بشن
_واقعا؟ مشکلش چی بود؟
+فقط...عاشق شده بود..
یونگی با لبخند کم رنگی گفت و سرش به سالیولن و اون گربه اشاره کرد..
جیمین با دنبال کردن نگاه یونگی به اون دوتا رسید و با دیدنشون خندید...
_ اوه...پس مشکلش لوسی بود..
+لوسی؟
_اره...اسم گربه خانم اوه لوسیه...ایشون یکی از مشتریای قدیمی ما هستن ولی خب تازه این چند وقت اخیر سرپرستی لوسی رو گرفتن..

ایشون یکی از مشتریای قدیمی ما هستن ولی خب تازه این چند وقت اخیر سرپرستی لوسی رو گرفتن

¡Ay! Esta imagen no sigue nuestras pautas de contenido. Para continuar la publicación, intente quitarla o subir otra.
ONE SHOTS OF COUPLESDonde viven las historias. Descúbrelo ahora