V (kookv)

2.9K 256 13
                                    

های گایز...پیج اینستا برای ارتباط بیشتر راه اندازی شد....های گایز...پیج اینستا برای ارتباط بیشتر راه اندازی شد...ریکوئست بدین ...یکم که بالا رفتیم پیجو باز میکنیم..
@oti_mm

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
Tea pov
برای اخرین بار براش رو روی لبم کشیدم و خودمو تو ایینه نگاه کردم....هوممم...مثل همیشه...پرفکت...
نقابمو برداشتم و رو صورتم گذاشتم...
لباسمو مرتب کردمو از اتاق رفتم بیرون..
#وی...اینجایی..زودتر برو.سالن پر شده...
سرمو تکون دادم و سمت در استیج رفتم...
با ورود من به استیج همه چراغا خاموش شد و نور افکن روی من منعکس شد...
حتی دیدن منم باعث شد نفساشون حبس بشه....
با اشاره دستم اهنگ نواخته شد...
با ریتم تند اهنگ شروع به رقصیدن کردم....
حرکاتم جوری با بیت هماهنگ بود که انگار من خود بیتم....
به وسط استیج رفتم و همون لحظه منبع های ابی که در بالای سرم نصب بودن شروع به اب پاشیدن کردن..
یه صحنه سکسی....نه..فوق سکسی...
روی میله که اونجا بود خودمو میکشیدم و انحناهامو به نمایش میزاشتم...
با یه نگاه به جمعیت میتونستم بگم که امشبم قراره کلی پیشنهاد بگیرم...ولی همشون قراره رد شن..بیچاره ها....
شما ها فقط حق دیدن منو دارین...حتی نمیتونید نزدیکم بشید..‌.
با ضرب اهنگ خودمو روی میله بالا کشیدم و چرخشم و اجرا کردم.....
پای راستمو دور میله حلقه کردمو پای چپمو صاف کنارش قرار دادم...
کمرمو به عقب خم کردم و دستامو کامل کشیدم ....
با اتمام اهنگ تمام حضار برام دست زدند و جیغ کشیدن...
با پوزخند منحصر خودم صحنه رو ترک کردم و به سمت اتاقم رفتم...
توی راه جیمینشو دیدم که داره به سمت استیج میره...
+چطوری دایموند؟(dimond=الماس)
×امشبم ترکوندی وی....
+ همیشه،همینطوریه..وهمیشه هم اون احمقا میخوان یه ملاقات با من داشته باشن با اینکع از قبل بهشون گفته،شده من درخواست کسی رو قبول نمیکنم
×هوممممم...ولی من مث تو نیستم....انی وی.‌..بهت خوش بگذره وی...
با یه لبخند شیطانی از کنارم رد شد...
ودف؟؟؟
سرمو براش تکون دادمو وارد اتاقم شدم وبعد از قفل کردنش ماسکمو دراوردم....
_ پس تا حالا همچین صورت زیبایی رو پنهان میکردی،وی؟؟؟
با ترس برگشتن عقب....
یه نفر روی مبل نشسته بود...چون چراغا خاموش بود صورتش معلوم نبود...
با خشم غریدم....
+تو، توی اتاق من چه غلطی میکنی؟؟به چه حقی اومدی اینجا؟؟
_ من از کسی واسه ورود به ملک خودم اجازه نمیگیرم چاکلت.....
+ همین الان از اینجا برو بیرون.....وگرنه روش های دیگه ای برای بیرون کردنت استفاده میکنم..
+اوووو.....مشتاقم بدونم اون روش چی هستن؟
با عصبانیت به سمتش رفتم و مشتم و سمت صورتش ول کردم ...ولی....
اون گرفتش...
+ همین الان دست لعنتیمو ول کن....
انگار که حرفمو نشنیده باشه دستمو کشید و من به خاطر موقعیتی که توش وایستاده بودم تو بغلش پرت شدم.....
+داری چه غلطی میکنی مادر فاکر...؟؟؟؟
خودمو تکون دادم تا از بغلش بیام بیرون..ولی لعنت...زورش از من ییشتر بود...‌‌
_ تلاش نکن چاکلت.....اینجوری نمیتونم روت تمرکز کنم....
+تمرکزت به کونم مردک...همین الان ولم کن... وگرنه چیزای خوبی در انتظارت نیستن...
_میدونی تا وقتی که من نخوام وسی وار اتاقت نمیشه چاکلت؟؟؟
+چی داری واسه خودت میگی؟؟؟ایتجا اتاق منه...
_اره ولی این ملک هم برای منه.‌
+چ‌.‌..چی؟؟؟
_هومممم.بالاخره اروم شدی...اگه میدونستم اینجوری رام میشی زودتر خودمو معرفی میکردم....
+تو....کی هستی.؟؟؟
_جئون جونگ کوک هستمم...مالک تمام بار های جونگو....
هولی فاکینگ شت.....
این...این مدیره این سگ دونیه؟؟؟
+تو..تو...
_تا چند لحظه پیش خوب زبون میریختی چاکلت...الان چی شد؟؟؟
+م..من...
_هیس...بهتره از زبونت برای چیز دیگه ای استفاده کنی......
با چیزی که به دور گردنم بسته شد از هپروت دراومدم‌....
وات؟؟؟؟
قلاده؟؟؟
+می....میخوای چیکار کنی؟؟
_مشخص نیست...؟؟؟ میخوام بکنمت...
+چی؟؟؟برو اونوررر...
هرچی بیشتر تغلا(تقلا؟طغلا؟طقلا؟) میکردم سفت تر نگم میداشت...
دیگه خسته شدع بودم.....نالیدم.
+خواهش میکنم..بزار برم....
_نکنه هنوز باکره ای؟؟
با شنیدم این حرفش سرجام سیخ نشستم...
من تاحالا به هیچکس حتی جیمین ام نگفته بودم..
+کی گفته؟؟ به نظرت به من میخوره باکره باشم؟؟؟
_هوممم...رفتارت که اینطوری میگه چاکلت..
من گه خوردم با رفتارم....
فاک...الان چیکار کنم؟؟
به قیافه اون عوضی نگا کردم.....
لنتی...نمیتونم بگم چون جذاب نیست اینکارو نمیکنم.....
نمیتونم به این بگم من تاحالا با کسی نبودم....یکی از شرایط کار کردن تو این کلاب فاکی باکره نبودن بوده...
+انجامش میدم...
_بالاخره سر عقل اومدی چاکلت....اینجوری خودت بیشتر لذت میبری....
با اتمام حرفش شلوار و باکسرشو کشید پایین و با کشیدن قلاده عضوشو وارد دهنم کرد...
اه..فاک..بزرگه.....
دستشو تو موهام فرو کرد و با کشیدنش سرمو عقب و جلو کرد....
دیکش به ته حلقم میخورد باعث میشد عق بزنم....
یکدفه خودشو ازم بیرون کشید که همراهش بزاقمم باهاش کشیده شد..
زبونمو دور لبم کشیدم تا یکم تمیزش کنم که لبام و زبونم اثیر دهنش شد..
به شدت لبامو میمکید و گاز میگرفت...سعی کردم منم همکاری کنم...
دستامو بردم بالا با استفاده از گردنش خودمو یکم بالا کشیدم....
انگشتامو بین موهاش فرو کردم و سعی کردم چیزایی رو که از اخرین پورنم یادم بود روش اجرا کنم..‌.
با زبونش به دندونم ضربه زد و من دهنم باز کردم...با وارد شدن زبونش به داخل دهنم صدای نالم بلند ...
چون محض رضای فاک ..اون ماهیچه لنتیشو روی سقف دهنم میکشید و باعث میشد موهای تنم سیخ شن....
دستاش پیراهنم و تو تنم پاره کردن...
+ عوضی....اون...خیلی.....گرون...بود....
بین بوسمون گفتم...
_یکی ...بهترشو..میخرم...
جوابمو داد.....
دستاش از کمرم سر خوردن و وارد شلوارم شدن....
بوتم و بین دستاش گرفت و به شدت چلوند...
+فاک...اههههه....
با یه پوزخند لباشو ازلبام جدا کرد....
_دوست داری بوتت تو دستام باشه نه چاکلت؟؟
+اهه..
با نشستن دندوناش و پشتش لباش روی نیپل هام صدای ناله هام بلند شد..
شت.....من حتی وقتی تو حموم خودمو میشورم نیپلم حساس میشه...
الان اون داره زبونشو روش میچرخونه و باهاش بازی میکنه...
حس پیچشی که زیر دلم بود رو به افزایش بود.....
دست از سر نیپل هام برداشتو رفت سراغ ترقوم...
_چند نفر تاحالا با این استخونا تحریک شدن؟؟؟ هوممم
+اهه...نم..یدونم
_ اخه منم باهاشون تحریک شدن بیبی بوی...
+فاک...اههههههه
صداش ...چجوری اینقد بم شده؟؟؟ از اثرات هورموناشه؟؟؟
لباشو از تنم جدا کرد.....
_برو روی تخت چاکلت....
مطیع از جام بلند شدم و خودمو روی تخت یه نفره اتاق انداختم....
اون با یه جفت دستبند اومد سمتمو دستامو به تخت بست....
_اینجوری بهتره....
شلوارمو با یه حرکت از تنم دراورد و به یه طرف پرت کرد...
_واو....انتظار داشتم کوچیک تر باشی چاکلت....
با صدایی که به خاطر تحریک شدگی گرفته تر شده بود گفتم
+هیچوقت باسایز یه مرد شوخی نکن جئون...
_جئون خیلی طولانی نیست؟؟ نظرت با ددی چیه؟؟
+ فاک یو جئون...کارتو بکن....میزنم میرما..
_باشه بد بوی...در هر صورت تو الان بخوای هم نمیتونی بری ...
با تمون شدن حرفش دیکمو وارد دهنش کرد...
+اهههه....
نمیدونستم ساک زدن اینقد خوبه...اون حفره داغی که دورمه....دلم میخواد بیام.....
با جدا شدن لباش از دیکم ناله اعتراض امیزم بلند شد
_اوه...ما اینجا یه چاکلت هورنی داریم...‌ولی الان زوده برای اومدم بیبی بوی...
لباساشو کامل از تنش در اورد اومد روم....
پاهامو اورد بالا و به سوراخن زول زد...
_که باکره نیستی نه؟؟؟
+نه...نیس....اخخخخخخخخ
با ورود یهویی اون جسم بزرگ و داغ به سوراخم از درد نفسم بند اومد....
+همین..ال..ان...درش..بیا..ر..فا..ککک
_نه چاکلت......دربیارم دردت بیشتر میشه، تو که بهتر میدونی!
تو این موقعیت که من دارم از درد میمیرم به من تیکه میندازه..
+بعدا....حسا...بتو....می..رسم....جئون....
_ تا بعدا خیلی مونده ....
بعد از چند دقیقه درد اولیم از بین رفته بود...
+حرکت کن....
با گرفتن تایید من شروع به عقب و جلو کردن خودش توم کرد....
اولش فقط درد بود ولی بعد...
+فاکککک گوکی....همونجااااا....
با برخورد پیاپی عضوش به پروستاتم صدای ناله هام بیشتر شد...
دستامو دور دستبند میپیچیدمو و کمرمو قوس میدادم...
این لذت...یه چی بیشتر از تحمل من بود.....
_فاک چاکلت....داری تنگ میشی.....اههه
+م..من..فک ...کنم..نزدی...
بدون تموم کردن حرفم روی شکمم خالی شدم...
انگشتای پام که به خاطر کام شدنم جمعشون کرده بودمو صاف کردم....
هنوز لحظه ای اومدنم نگذشته بود که با حس یه مایع داغ که منشاش سوراخم بود صدای نالم بلند شد....
+اهههه......شت...
_چاکلت.....من تازه مزتو چشیدم.....نمیتونم ازت دل بکنم...پس...نظرت با یه راند راید چیه؟؟
+فاک یو جئون من دارم جر میخورم....
_عادت میکنه تهیونگ...
+عادت میکنی چی.‌...‌صبر کن ببینم چی گفتی؟؟؟،
_گفتم ...ته..هی..یونگ...
+تو..تو..از کجا؟؟
_گفته بودم که.‌‌...من مدیر شعبه های جونگو ام....اطلاعاتت و از خیلی وقت پیش داشتم...و اینم میدونستم بیشتر از نصف سود این بار بع خاطر توعه....ولی خوب قصد دارم ایندفعه یه ضرر خیلی زیاد به این شعبه وارد کنم...وی...تو اخراجی...‌
خشک شدع بودم...اول میکنتم..بعدم اخراجم میکنه؟؟؟
دو قطبی ای چیزیع؟؟
_ خوب جناب کیم‌....حالا که وی رفته ازتون درخواستی دارم.‌‌
با تعجب بهش نگاه کردم...سگ درصد از دست رفته...
_نظرت با یه دوست پسر پول دار چیه؟؟

_نظرت با یه دوست پسر پول دار چیه؟؟

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

این قلاده جان...

اینم دستبند جان

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

اینم دستبند جان....

پایان..
.........................
های گایز.......
شت...بچه ها....۵ کا شدیم...
۵ کااااااااا.....
همش به خاطر شماست...منم از وقتی دیدم چقد شدیم نشستم این پارت و نوشتم....به خاطر تشکر از شماها......
راستی اونیم ازتون تشکر ویژه ای کرده...گفت بهتون بگم ازتون ممنونه که این بوک رو میخونین...‌
خیلی دوستون دارم فرزندانم.....همه این خوشحالی به خاطر شماست..‌‌
ازتون ممنونم🥺🥺🥺

با تچکر😈

ONE SHOTS OF COUPLESWhere stories live. Discover now