at first we fight 2(kookv)

1.6K 174 4
                                    


های گایز...پیج اینستا برای ارتباط بیشتر راه اندازی شد....
ریکوئست بدین ...یکم که بالا رفتیم پیجو باز میکنیم..
@oti_mm
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

Tea pov

با حس بوی گندی که حاصل پای جیمین جلوی دماغم بود از خواب پا شدم...
_پیفففف..جمع کن پاهاتو دماغم خشک شدد
بیرون رفتمو به مبل نگاه کردم..اصلا یادم نبود این دیشب اینجا خوابید...:/
سریع به ساعت نگاه کردم ودففف باید برم سر کلاااااس ....
اولین روزه کلاسو دیر کنم دانشجوهام وا میدنننن...
با دو به سمته سوییچه ماشینه جیمین رفتمو واسش پیام گذاشتم که مجبور شدم با ماشینش برم خونه تا حاضر شم...
خونه که رسیدم سریع آماده شدمو عطر همیشگیمو به خودم زدم...
و ماشین خودمو برداشتمو سمت دانشگاه حرکت کردم..با اینکه هیچ علاقه ای به استاد بودن نداشتم اما با اصرار پدر مادرم توی دانشگاهی که پدرم مدیرش بود شروع به کار کردم و استاد بچه های ترم اخر بودم...
به سمت ورودیه دانشگاه رفتمو داخل شدم خب خداروشکر دیر نکردم...

kook pov

گوشیم شروع کرد به زنگ خوردن..فااک خشک شدممم...
چشامو باز کردم و بعد چند دقیقه موقعیت خودمو سنجیدم..دیشب از خستگی همینجا خوابیدم...
_وای ساعت چندهه؟
به ساعته گوشیم نگاه کردم فاک دیرم شددد...
واقعا حس دانشگاه نیست الانم که دیر کردم جلسه ی اول فکر نکنم چیز خاصی پیش بره در هر حال من که زبانم خوبه فقط نمره ی پایان ترمو نیاز دارم که مدرکمو بگیرم...
دوباره به گوشیم نگاه کردمو..دیدم چند تا تماس از سولگی دارم بهش زنگ زدمو از خونه ی جیمین زدم بیرون...

tea pov

وات د هل دختره نزدیکه با چشاش خشتکمو پاره کنه:/
بفرما تو دمه در بده..قبلا پسرا نخ میدادن الان دخترا طناب میندازن..
با پوکریته تمام بهش زل زدم که فهمید ، فهمیدم دوساعته داره با نگاهش منو میخوره که چشماشو دزدید...
کلاس که تموم شد همون دختر با حالت لوندی به سمتم اومد و خم شد رو میزمو با نازز صحبت کرد...
•استااااد...
ای مرگگگگگگگ..چرا اینجوری صحبت میکنه این...
+بله سوالی داشتید؟!
•عام اهوووم..من اینجارو متوجه نشدم...
یکم خم شد تا سواله مورده نظرشو بهم نشون بده که با این کارش تامسونای بزرگش که داد میزد دوتا کیسه اب تو منه زد بیرون..اخمام تو هم رفتو بهش توپیدم...
+اگه جای به من زل زدن به کتاب نگاه میکردین الان بعد سه بار توضیح این سوالو مشکل نداشتین..
سرشو پایین انداختو متاسفمی گفت که ادامه دادم..
+دیگه تکرار نشه برای باره آخر توضیح میدم...
بی توجه به حرکاتش شروع کردم براش توضیح دادن که با دستش پاک کنو انداخت پایین و با یه ببخشید سمت من خم شدتا از رو زمین ورش داره که یهو سرشو بالا گرفتو از پاین منو نگاه کرد..با حالت پوکر نگاهش کردم تا صاف بایسته بعد از تموم شدن توضیحاتم یه نگاه بهش کردمو به در اشاره کردم و زیر لب خسته نباشیدی گفتم...
با حرص جزوشو بستو بایه تشکر بیرون رفت..
با پوکریت تمام به اون آدم بادکنکی که ازم دور میشد نگاه کردمو جوری که نشنوه گفتم...
+حرص نخور جوونی.. بادکنکات ترک میخوره..
دختره چی فکر کرده بود..که اینجا میکشم پایینو ترتیبشو میدم؟!
زرشککک...
بعد از کلاسه بعدیم خسته و کوفته به سمته خونه حرکت کردم..انقدر خسته بودم که نفهمیدم کی طاق باز خوابم برد..
گوشیم زنگ خورد..اومدم ورش دارم که با کون خوردم زمین و داد زدم...
+فاااک تو روحه هرکی که الا پشته خطه ...ماتحتم پخت شدد...عای..
به صفحه ی گوشیم نگاه کردم خوده خرشه..جواب دادمو قبل از اینکه خودش حرف بزنه شروع کردم..
+زمان بندیت تا دسته تووووووت...چرا همیشه یا تو دستشویی یا حموم یا وقتی که دارم خوابه حوریای بهشتیو میبینم مزاحم شی هاان؟!
~تموم شدد..؟
+بنال...
~ماشینم..
+ماشینت چی؟!
~ماشینم دسته توعه احمق..
+عاهاااااا..خب بیا بگیرش واسه این زنگ زدی؟:/
~نه زنگ زدم بین راه یه کارواشم ببریش..خیلی وقته رنگه حموم ندیده...
+عاره میدونم از سفید به خاکستری تغییر رنگ داده...
کی میای دنبالش؟
~هر وقت بردیش کارواش؟!
+هعی چیکار‌کنم دیگه باید به یه آدمه معلوله بی دستو پا کمک کنم‌ دیگه..
~الان خودتو توصیف کردی دیگه؟
با گفتنه یه سگ در سگ تلفنو قطع کردمو به سمته کارواش حرکت کردم...

ادامه دارد...
......................

سلوم..
اینم پارته دوش امیدوارم خوشتون بیاد..
حرف خاصی ندارم..فقط ووتو کامنت یادتون نره..بوس:>♡
#اونی
......................
های....
من جر خوردم سر این پارت😂😂😂
تهیونگ بچم هم که همش با پوکریت تمام به هر مسئله ای نگاه میکنه..‌‌
ینی اونی نمیتونه از طنز بکشه بیرونا....هر دفعه من از دستش پاره میشم......😂😂😂
در هر صورت...ووت و کامنت یادتوت نره گوگول مشن....اِ نه چیز...گوگول قشنگای مامان😍😍
#اترین...

با تچکر😈

ONE SHOTS OF COUPLESDonde viven las historias. Descúbrelo ahora