❣ قسمت دهم ❣
فن شینگ با شنیدن کلمات ییبو ابرویی بالا انداخت
: میشه بپرسم چه جور تصادفی؟
ییبو به یکسال پیش فکر کرد، زمانی که داشت پله های به سمت خوشبختی رو بالا می رفت. وانگ ییبویی که خیلیا دنبالش بودن در عرض چند ماه به تنهاترین آدم روی زمین تبدیل شده بود.
: البته اگه مشکلی نیست بگین، آخه بعضی خانواده ها دوست دارن همه جور جزئیاتی درباره ی جایگزین بدونن
ییبو چشماشو ریز کرد :جایگزین؟
ییبو لبخند روی لبهای فن شینگ رو دوست داشت. یک جورایی آرامش بخش بود
:به امگاهایی که مثل تو باشن می گیم جایگزین
فن شینگ سوال های زیادی از ییبو پرسید، ییبو منتظر آخرین و مهمترین سوال بود اما فن شینگ از جاش بلند شد
: اسم و مشخصاتت توی پایگاه داده مون ذخیره میشه اگه موردی انتخابت کرد بهت اطلاع می دیم
ییبو لب گزید، بعد کشمکشی درونی بالاخره سوالش رو پرسید
: نمی خواین دلیلم رو بدونین؟
دست فن شینگ برای لحظه ای روی دستگیره ی در موند. لبخند تلخی روی لبش نشست.
:دلیل... اینو می ذاریم راز جایگزین ها بمونه
YOU ARE READING
Heartbeat (completed)
Fanfiction✍ ییبو امگایی که زمانی رویای رقص داشته ولی توی یه تصادف مجروح میشه و رویاش برای همیشه از دست میده. و حالا داره با هزینه های بیمارستان و زندگی دست و پنجه نرم می کنه. شیائو ژان آلفایی ثروتمند که باید به خواسته مادربزرگش سریع بچه دار بشه تا بتونه رئیس...
