/جئون حالت خوبه .. متوجه شدی چی گفتم ؟
نیم ساعت استاد توضیح داد اما مگه کوک متوجه شد نه اون فقط ذهنش درگیر خانواده اش بود اینکه اولین ماموریت بخواد خانواده اش را نابود کنه خیلی براش سخت بود شاید باید به خانواده اش کمک میکرد درسته اونا خیلی اذیتش کردن ولی بازم خانواده اش ان بالاخره با سوال استاد از هپروتش بیرون امد
× هان .. اهان ..بله استاد
/ خوبه
× فقط یک سوال داشتم
لی سرش و بالا گرفت تا جانگکوک سوالش را بپرسه
× اممم قراره دقیقاچکار کنیم منظورم اینه شما نگفتید ماموریتمون چیه..
هم اتاقی هاش به راحتی متوجه تغییر حالتش شده بودن و یه جورایی نگرانش بودن ...
/ درسته الان توضیح میدم
و دوباره به جای قبلیش برگشت تا توضیح بده
/ باید اطلاعات جمع کنید احتمالا درمورد مافیا اسیا میدونید اون قدرت مطلق اسیاست و چندسالیه که قدرت آمریکا هم شده یعنی تبدیل شده به کینگ مافیا اسیا و امریکا ما اطلاعات زیادی درموردشون ندارم لاید بگم هیج اطلاعاتی درستی درموردشون نداریم حتی هنوز هم نمیدونیم رئیسش کیه اما جاسوسامون گفتن شرکت جئون فعالیت های مشکوکی داره با اینکه زیاد بزرگ و شناخته شده نیست اما انگار پولشویی انجام میده شاید یک مهره بی ارزش برای اون باند باشه اما میتونیم به رابط هاشون برسیم و از طریق اونا به رئیسشون و درست اینجاست که شما باید به عنوان جاسوس وارد اون شرکت بشید و جلب اعتماد کنید تا رابط های اصلی را پیدا کنیم ...بالاخره بعد چند نکته دیگه لی رفت و اونا را تنها گذاشت
حالا علاوه بر کوک ته و جیمین هم ذهنشون درگیر بود اخه این چه مسخره بازی ای بود جاسوسی برای نابودی خودشون اهههه دیوونه کننده استاستاد لی وقتی از اتاق پسرا بیرون امد سریع با کسی تماس گرفت
/ انجام شد ارباب
و تمام رفت تا بقیه دستورات را انجام بدهجو اتاق سنگین بود همه تو فکر بودن بعضیا نگران بعضی هیجان زده و بعضی گیج ...
کوک بالاخره تصمیمش را گرفت باید به دوستاشون میگفت حداقل میتونستن کمکش کنن ..
× امم پسرا میخوام یه موضوعی را بگم
همه نگاهشون را دادن به کوک و منتظر موندن که بگه البته کاملا متوجه حال بدش بودنحالا که میخواست بگه یکم استرس داشت و نفس عمیقی کشید تا اروم بشه و شروع کرد ..
× درمورد ماموریت میخواستم بگم ... اممم خب راستش اونا پدر و مادر من ان
و سرش را پایین انداخت و به انگشتاش نگاه کرد
سکوت بود اما پر حرف کسی هم توان به زبان اوردن حرفا را نداشت اما اینطوری نمیشد_ الان میخوای چکار کنی
مثل همیشه تهیونگ کسی که در این مواقع کاملا سرد میشد و با سردترین حالت ممکن با صدای بمش به تن بقیه لرز مینداخت ...
× ام . خب.. راستش نمیدونم
این چند تا کلمه را با اروم ترین لحن ممکن گفت که حتی فکر نمیکرد بقیه شنیده باشن اما نمیتونست سرش را بالا بیاره خجالت میکشید و میترسید
_ یعن.....
+ خب پسرا قرار بود امشب بریم بار پاشید که دیره بعدا درمورد این موضوع هم صحبت میکنیم زود باشید
و به طرف ته برگشت و طوری که فقط اون بشنوه با اخم زمزه کرد
+ کافیه اذیتش نکن
![](https://img.wattpad.com/cover/302707450-288-k580644.jpg)
YOU ARE READING
penalty
Actionpenalty (تنبیه) تهیونگ و جیمین زوجی که از بچگی کنار هم عشق را تجربه کردن و در اوج قدرت بزرگ شدن و قراره وارثان پدرانشون باشند و تاج امپراطوری مافیا آسیا و آمریکا را بر سر بزارن ... اما تو این دنیا قرار نیست همه چیز بر وفق مرادت باشه گاهی یک اشتباه...