پارت ۳۱

401 62 3
                                    

۳ سال بعد (امریکا)

+باید قبل از اینکه بهش نزدیک میشدی به این موضوع فکر میکردی که صاحب داره یا نه ، نه اینکه به این روز بیافتی و برای چند ثانیه بیشتر نفس کشیدنت التماس کنی ...

و باااامب تمام بالاخره جیمین اون مردک بیچاره را از زیر اون همه شکنجه با یک تیر  خلاص کرد ..

+ جکسون
با فریاد جیمین جکسون هم نگاهش را از جنازه آش و لاش اون مرد بیچاره ای که تنها گناهش این بود که تو مستی به کوک نزدیک شده بود گرفت ...

( بله ارباب
+ این جنازه را جمع کنید و مراقب باش در این مورد چیزی به تهیونگ نگی اگر تهیونگ متوجه بشه من تو را مقصر میدونم و خوب میدونی به خاطر سرپیچی از دستوراتم باید چه بهایی را پرداخت کنی  ...
_ اوه جیمینا الکی اون بدبخت را تهدید نکن عزیزم همینطوری هم کارش گیره ...

جیمین و جکسون با شنیدن صدای تهیونگ به سمت صداش برگشتن و تهیونگی را دیدن که واقعا لرز به بدنشون مینداخت با اون نگاه سردش که انگار داره زنده زنده اتیشت میزنه واقعا چه پاردوکس قشنگ و ترسناکی داشتن اون چشمها ....

_ ارب.. باب
جکسون واقعا زبونش بند اومده بود هر ادم عاقلی باید با دیدن این نگاه پا به فرار میذاشت اما اون نمیتونست همینطوری هم به خاطر سرپیچی کردن از دستورات تهیونگ که گفته بود اطلاعات کوک را با سانسور در اختیار جیمین بزاره اما اون مجبور شده بود به خاطر ترسش از جیمین کامل تمام اطلاعات کوک را بهش بده حتی تعدا  لیوان های ابی که در طول روز میخورد را ...

جکسون قبلا طعم اطاعت نکردن از جیمین را خوب چشیده بود زمانی که فکر میکرد بخاطر دوستیشون ممکنه ازش بگذره اما جیمین برخلاف چیزی که فکر میکرد واقعا بخاطر سرپیچی ازش یک گلوله مهمون کتفش کرده بود و هنوزم آثارش هست حتی گاهی اوقات شبا کابوس اون روز را میبینه البته تمام مدت این سه سالی که کنار تهیونگ و جیمین بود هر روز بیشتر به این موضوع پی میبرد که اون دوتا چه شیاطینی هستن و هیچ کس نمیتونه به بی رحمی اونا باشه هیچکسسسس وخوشحال بود که کوک اینجا نیست و حتی به کای و بکهیون هم حسودی میکرد که کاش جای اونا بود ...

اما الان تنها امید جکسون و تمام ادمای اونجا فقط و فقطططط جیمین بود تنها کسی الان میتونست تهیونگ وحشی را رام کنه اون بود میتونست فقط با گفتن چند تا کلمه اتش خشمش را خاموش کنه اما جیمین بعد کوک خیلی کم پیش میومد که این اتش را خاموش کنه بیشتر اوقات خودش دلیل بیشتر بر افروختن این اتش میشد تا بقیه را نابود کنه جیمین خوب میدونست اون اتش هیچوقت سراغ خودش نمیاد پس با خیال راحت بقیه را هدف قرار میداد ...

+ اوه تهیونگا عزیزم کی از برزیل برگشتی چرا نگفتی بیام استقبالت ...

و چند قدمی را که تا تهیونگ بود را طی کرد و بوسه ای به گونش زد و انگار نه انگار همین چند ساعت پیش همین جوجه مظلوم بود کع مرد بیچاره را داشت سلاخی میکرد ...

penalty Where stories live. Discover now