پارت ۴۱

407 72 26
                                    

یا نگاه متعجبی یکی از ابرو هاش را بالا داد و دست به سینه نگاهش را به تهیونگ داد ...

× اوهههه جناب کیم دقیقا به چه دلیل کوفتی ای فگر کردی من برده حلقه به گوشِت ام نه سه سال پیش را که دوست پسرم بودی و نه هم  الان که هیچ نسبتی با هام نداری قرار نیست تحت اوامر جنابعالی باشم ...

اون جمع کاملا میتونستن نفسهای سنگین تهیونگ را بشنون اما هیچکس جز کوک دست جیمین را ندید که از زیر میز دست تهیونگ را گرفته بود تا کنترلش کنه .‌.

با نفس عمیقی کمی از عصبانیتش کم شد و دست جیمین را  بیشتر فشرود تا ارامشش را از دست نده

_ خیلی خب جئون حالا که هیچ نسبتی باهام نداری پس از الان به بعد حدت را بدون

و بدون حرف دیگه ای میز را  ترک کرد و اینبار جمع شاهد چشمای بسته کوک بودن که در تلاش برای فروکش کردن عصبانیش بود ..

به آرومی با دستمال دور دهانش را پاک کرد و  ایستاد و خطاب به جمع حاضر به نشانه احترام سری خم کرد ...
+ روز خوبی داشته باشید
و با نگاه به کوک با لحن سردی دستور داد
+ جئون همراهم بیا

دیگه کافی بود دیگه کشش نداشت که این همه سکوت کنه ...
کلافه و عصبی بعد جیمین با احترام به بقیه از جمع دور شد ..

با خروجش از عمارت جیمین را دید که کنار تهیونگ به پورشه مشکی ای تکیه داده بودن و مشغول صحبت بودن با خندهای جیمین مشخص بود جو سنگین چند دقیقه پیش کلا از بین رفته ..‌.

اونطرف تر از اون رو جکسون مشغول صحبت با تعدادی از بادیگاردا بود و از اخم روی چهره اش میشد حدس زد که مسئله یحثشون جدیه ‌..

وقتی به بقیه افراد که به عنوان اسکورت کنار ماشین هاشون ایستاده و اماده بودند متوجه ترس بی‌نهایت اونها از ویمین شد جوری که جیمین میخندید هر کسی دلش میخواست بهش نگاه کنه اما همه افراد نگاهشون به پایین بود انگار تلاش میکردن که حتی یو سانت هم نگاهشون به سمت اون زوج نره ‌.‌.‌‌.

بعد آنالیز افراد به سمت اون زوج رفت ..
× خببب آماده ام ...
خطاب به اون دو گفت اما تهیونگ بدون توجه بهش ماشین را دور زد و سوار شد اصولا مگر اینکه خسته باشه وگرنه همیشه خودش رانندگی میکرد ...

اما جیمین هنوز ایستاده بود و به کوک عصبی نگاه میکرد..
+ اوه جئون انگار خیلی چیزا را نمیدونی پس نظرت چیه همراه جک بیای تا با قوانین اشنات کنه البته از این به بعد همیشه همراه جکسونی ...

با پایان حرفش سوار شد و با بسته شدن تهیونگ با نهایت  سرعت حرکت کرد و کوک عصبی را تنها گذاشت..

) همراهم بیا
با صدای جکسون نفس عمیقی کشید و همراهش رفت و سوار ماشینش شد ...

اول جکسون و پشت اون بقیه محافظا از عمارت برای محافظت و همراهی اون زوج از عمارت خارج شدن ...

جکسون که کوک غرق شده رر افکارش را دید دیگه سکوت را جایز ندونست ...

) گفته بودم  تغییر کردن
وقتی دید بازم سکوت کوک ادامه داره زمان را مناسب گفتن بعضیا چیزا دید
) وی جانشین ارباب کیمه و در حال حاضر همه چیز دست اونه جیمین هم جانشین ارباب مینه درسته تا الان توی صحنه نبوده اما داشت اط پشت صحنه همه چیز را کنترل میکرد و قدرت اون دو اصلا شوخی بردار نیست...

) تا اینجا را میدونی اما یکسری قوانین را هم بدونی
تهیونگ و جیمین تحمل نافرمانی را ندارن و مجازت خیلی سختی نتیجه فردی خواهد بود که نافرمانی کرده ..

) تهیونگ به شدت روی جیمین حساسه و هیچکس حق نگاه مستقیم به جیمین و یا اینکه بهش خیره بشه را نداره ..

) بادیگاردا یا هر کس دیگه ای که کاری با اون دو داشته باشه را باید به من بگه چون حق ندارن مزاحم ارباب بشن البته جدا از اون هیچکس از ترسش جرئت نزدیک شدن بهشون را نداره ...

) خیلی قوانین دیگه هم هستن مثل  اینکه کسی اجازه دخالت تو کارشون را نداره و تحمل دروغ را ندارن و... پس حواست را جمع کن اونا هیچ رحمی ندارن ...

اما کوک توی افکار خودش غرق بود و نقشه تغییر این شرایط را میکشید ‌‌‌..
با صدای جک تز افکارش بیرون اومد و تازه متوجه شد به مقصد رسیدن اما اینجا که سوله بود اینجا چکار داشتن ..

) اینطوری به اطراف نگاه نکن ارباب وی همیشه شخصا برای معاملات مهمشون میرن و یکی از اونا امروزه تحویل گرفتن برده های اسیایی از واسطه ها ...

دیگه از این بدتر نمیشد اولین روزش با همچین معامله ای واقعا تحملش داشت؟

و بار دیگه با صدا جک از افکارش بیرون اومد
) کوک خیلی مراقب باش اگر کسی با خبر بشه بهت کوکائین دادم مرگم حتمیه پسر حواست و جمع کن

× هیسس نگران نباش مراقبم

درسته اون امروز با کلی بدبختی تونسته بود جکسون را راضی کنه بهش کوکائین بوده درسته نامجون گفتع بود ترکش میده اما الات وقتش نبود به اون ماده نیاز داشت ...



هااای گایز

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

هااای گایز...
حالتون ؟؟؟

اخه نگاه این بچه کجا ترسناکه🥺🥺 ...

جدی جدی خیلی فعال شدما🤔
راااااستی تبریک ووتا 1k شدن 💃🏻💃🏻

مرسیییی ازتون 😘😘😘

penalty Where stories live. Discover now