پارت ۳۷

382 54 6
                                    

_ بابا؟؟؟
با بهت به نامجون که پشت کوک ایستاده بود نگاه کرد باورش نمیشد چیزی را که میدید ..

دستش را روی شونه کوک گذاشت و روبه بقیه شروع کرد
@ جانگگوک یا درستش کیم جانگکوک از این به بعد پسر خونده منه
به جز جین که با عصبانیت و شوگا که با لبخند بهش نگاه میکردن بقیه با تعجب نگاهش میکردن ..

باورش نمیشد نامجون همچین کاری کرده باشه اونم اطلاع اون الان اگر رگشم میزدی خون نمیومد چطور نامجون همسرش که حتی ابم میخورد بهش اطلاع میداد همچنین کاری در حق پسر عزیزش کرده بود چطورییی باید باهاش حرف میزد ...

$ کیم نامجون باید باهم صحبت کنیم
بعد از حرفش جمع را ترک کرد به سمت اتاق مشترکشون رفت منتظر نامجون که براش توضیح بده ..

نگاه ملتمسانه ای به جمع انداخت ک وقتی شیطنت را تو نگاهشون دید با چشم غره ای تنهاشون گذاشت و به سمت قتل گاهش رفت ...

بعد از تقه ای به در بدون منتظر موندن وارد شد و چیزی را دید که اصلا توقعش را نداشت ...

**اهممممم اسماته گایز اگر دوست ندارید نخونید  **

جین فقط با برهنه فقط با یک پنتی قرمز و زنجیر های مرواریدی که از لندن براش اورده بود دور کمر و رونس .. لعنتی چطور ممکن بود ...

@ اممم جین
$ هیسس نامجون بزار به روش من جلو بریم
بعد حرفش دمر خوابید و ادامه داد
$ ددی بیبیت دلتنگه نمیخوای گشادش کنی

نامجونم دیگه طاقتش تمام شد و با عجله پیرهنش را دراورد و گوشه ای پرت کرد و به سمت جین رفت

با حس دست نامجون روی باسنش پوزخندی زد حالا وقتش بود نقشه اش را عملی کنه ...
$ امممم ددی دلم برای چشیدنت تنگ شده نکنه میخوای محرومم کنی ..

خوب میدونست این شیطون تو بغلش چه نقشه ای داره پس چه بهتر از بازی لذت میبرد ..
با اسپنک محکمی که به بوت جین زد اجازه انجام کاری که میخواست را بهش داد ..

نامجون مرد فوق العاده ای بود و خیلی کم عصبی یا خشن میشد اما توی سکس متفاوت بود رحم نداشت زمانی که برده داشت بعد  دو دور  استفاده ازشون در اثر سکس های سنگین جون میدادن اما از وقتی با جین بود ملایم تر بود اما بازم اینقدر خشن بود که هر دفعه جین بعد سکس بیهوش میشد از درد و  اگر مراقبتهای نامجون نبود قطعا تا الان به سرنوشت  اون برده ها دچار میشد ...

جین با فهمیدن رضایت نامجون فورا بلند شد  و روبه روی نامجون بین پاهاش زانو زد و خوب حواسش بود نمای خوبی از باسنش به نمایش به زاره ...

خوب میدونست نامجون چه کینک هایی داره و یکیشون را الان میخواست انجام بده ...
با دهنش به سختی زیپ شلوار نامجون را باز کرد و خوشحال بود که نامجون قبلش کمر بندش را باز کرده وگرنه کارش سخت میشد ...
میدونست تا قبل اینکه نامجون را تحریک نکنه حق نداره به اون دیک بیگ سایر زیر شلوارش برسه...

penalty Wo Geschichten leben. Entdecke jetzt