بیست و چهار ساعت از ملاقاتش با نامجون گذشته بود و الان همراه بک و کای مسافر جت شخصی کیم بودن ..
وقتی دیشب تا صبح بیدار بود و تصمیمش را گرفت فقط به دوستاش گفت و حتی زحمت گذاشتن یک پیام ساده را هم برای خانواده اش به خودش نداد اونا فروخته بودنش پس اونم دلیلی نداشت بهشون اهمیت بده الان وجودش پر از استرس بود و حتی دوای دردش که کوکائین بود را هم تمام کرده بود و اوضاعش خیلی بد بود در حدی هر ده دقیقه ای یکبار بک و کای حالش و را میپرسیدن اما خب فقط با گفتن استرس دارم اونا جواب میکرد نمیخواست دوستاش متوجه واقعیت بشن ..
₩ارباب جئون
با صدای زده شدنش توسط یکی از بادیگاردا نگاه منتظرش را بهش داد ... هههه شده یود ارباب جئون..
₩ارباب کیم منتظرتون هستن و با دستش به در نیمه بازی اشاره کردبا تکون دادن سرش حرف مرد را تایید کرد اما متوجه نمیشد کیم چکارش داره کیم از همون اول برای استراحت از اونا جدا شد و الان به چه دلیل لعنتی ای با این حال خرابش میخواست ملاقاتش کنه ..
افکارش را کنار زد و به سختی از روی صندلی بلند شد اینقدر حالش خراب بود که نزدیک بود از صندلی بیافته ولی مدیون بادیگاردی شد که کمکش کرد اما فقط تشکر ارومی ازش قدردانی کرد و اجازه داد کمکش کنه تا رسیدن به کیم ..
برای گرفتن اجازه تقه ارومی به در زد و منتظر ماند تا با شنیدن صدای کیم که اجازه ورود داد با کمک بادیگارد وارد شد در اخر هم مرد لا تعظیمی اون ورو را تنها گذاشت...
هرچقدر که میخواست در برابر کیم قوی باشه باز هم نمیشد اون از دیروز و این هم حال الانش که نمیدونست چطوری باید توجیح کنه ...
با قرار گرفتن پاک کوچکب جلوش نگاه سوالی و گیجش را به کیم داد ..
@ههه واقعا که فکر نکردی منم مثل اون دوستا احمقت حال الانت را پای استرس گذاشتم همم ؟
همون دیشب متوجه شدم که درگیر کوکائین شدی الانم این را بگیر و همینجا کارا تموم کن بعدش باهات درموردش حرف های مهمی دارم من مثل خانواده بی تفاوتت نیستم ...بعد گرفتن بسته نگاه قدردانش را به نامجون داد و بعد باز کردن و در نهایت استفاده اش انگار بهش زندگی دوباره دادن بدون توجه به شرایط خودش را روی مبل راحتی که نشسته بود رها کرد ...
حالا که انگار دوباره به زندگی برگشته بود یاد حرفهای کیم افتاد و با کنجکاوی دوباره نگاهش را به کیم داد ...
اما ارباب کیم بدون اهمیت به اون از مشروبش لذت میبرد پس انگار باید خودش بحث را شروع میکرد برای ارضای کنجکاویش ...
× ممنون
سریع و کوتاه گفت با وجود کوکائین در رگ هاش پر ارز انرژی بود اما هنوز از مرد مقابلش میترسید پس خیلی محتاط عمل میکرد ...
![](https://img.wattpad.com/cover/302707450-288-k580644.jpg)
VOCÊ ESTÁ LENDO
penalty
Açãopenalty (تنبیه) تهیونگ و جیمین زوجی که از بچگی کنار هم عشق را تجربه کردن و در اوج قدرت بزرگ شدن و قراره وارثان پدرانشون باشند و تاج امپراطوری مافیا آسیا و آمریکا را بر سر بزارن ... اما تو این دنیا قرار نیست همه چیز بر وفق مرادت باشه گاهی یک اشتباه...