پارت ۴۰

404 68 19
                                    

+ ته
_ هممم
+ اذیت نکن دیگه میدونم بیداری
با پایان حرف جیمین چشماش را باز کرد و بوسه ای به موهای موچی تو بغلش زد و بیشتر به خودش فشردش ..
_ جانم موچی خوردنی
+ اااا تو دیگه اذیت نکن
با خنده ارومی تایید کرد و منتظر ادامه حرف جیمین شد
+ سخته برام خیلی سخته تمام این سه سال با فکر اینکه ساعت ها ازمون دوره خوابیدم اما الان چی فقط یک طبقه باهاش فاصله دارم

+ دلم میخواد الان اینجا بود مثل سه سال پیش بین خودمون گیرش مینداختیم و محکم بغلش میکردم بعد هم کلی غر میزد

تنها جوابی که برای جیمین داشت سکوت بود خودش هم دلتنگ بود چطور میتونست جیمین را اروم کنه

+ کاش به عمو دلیل اصلی ترک کردن کوک میگفتی شاید اونطوری هیچوقت سراغش نمیرفت

اینبار دیگه سکوت نکرد باید جیمین میگفت دلیل کارش را

_ بابا فکر میکنه خیلی باهوشه البته هست اما نمیدونه که ما از همه چیز باخبریم بابا یادش رفته من پسرشم و خوب باهاش اشنایی دارم از بچگی بهم یاد داد همیشه مراقب اطرافم باشم و فراموش کرد که چه شیطانی را تربیت کرده و اگر دلیل اصلی ترک کوک را بهش میگفتیم اصلا  خوب نبود

+ اهههه تهیونگ واقعا دیوونم میکنی اگر از عشق زیاد بین تو و عمو خبر نداشتم هیچوقت باور نمیکردم پدر و پسر اید ..

حرف جیمین واقعا درست بود هر کس رابطش با نامجون را میدید مطمئن میشد اونا دشمن هم ان اما خودش خوب میدونست پدرش تمام اینکارا را فقط بخاطر تهیونگ انجام میده

_ میدونی بابا فقط میخواد من پخته تر بشم نمیخواد سخت هایی که خودش به تنهایی تحمل کرده را منم تنهایی تحمل کنم میخواد کنارم باشه و بهم بگه همیشه هست و من عاشق بابا ام قطعا بهترینه ‌‌

+ اهمم عمو بهترینه
+ اممم ..‌ فردا چکار میکنی؟
سوال جیمین دقیقا مشغله ذهنی خودش بود فردا باید چکار میکرد کوک را با خودش میبرد و به باباش اعتماد میکرد یا نه طبق نقشه خودش پیش میرفت
_ نمیدونم عزیزم واقعا گیج شدم نظر تو چیه یایید چکار کنم

+ بیا و به عمو اعتماد کنیم درسته هیچ برنامه ای براش  نداریم اما بیا تلاش  کنیم دوباره صاحب قلب کوک بشیم میدونم خوب میدونم این کارمون قرار اتفاقات خوب و بدی را رقم بزنه اما بیا و حالا که هست ازش استفاده کنیم همم نظرا چیه؟

حرفای جیمین درست بوور شاید زمانش بود برای  یکبار هم که شده بدون برنامه جلو بره و از لذت ببره 

_ پس زودتر بخواب عزیزم که فردا قراره روز سختی باشه ..‌

دومین روزش توی تین عمارت و بین این جمع بود دیروز با جکسون صحبت کرده بودن و براشون از این سه سال گفته بود از اینکه چقدر تهیونگ و جیمین واقعی ترسناک تر ان  و کلی خاطرات دیگه و حتی وقتی کوک ماجرا اینکه نامجون میخواد همراه اون دو  باشه را تعریف کرده بود کلی متعجب شده بود و اول به خاطر جیمین انگار کیم خیلی روی اون پسر حساس بود  و بعد بهش گفته بورر احتمال اینکه تهیونگ قبولش کنه خیله کمه مگر اینکه  جیمین راضیش کنه  ...

و حالا همه منتظر تهیونگ و جیمین بودن که زودتر صبحانه را شروع کنن ..
+صبح همگی بخیر
مثل همیشه جیمین بود که با انرژی زیادش صبحش را شروع میکرد و به بقیه هم انرژی مثبتت میداد و تهیونگ هم همراهش بود اما با کت و شلوار های مشکی خاصش اما اینبار جیمین مثل همیشه تیشرت و شلوار جین به تن نداشت و تیپش شامل پیراهن مشکی حریر که دکمه هاش تا قفسه سینش باز بودن  و کت چرم مشکی و شلوار جذب مشکی و بوت های مشکی به تن داشت و موهاش را بالا زده بود ...

دو پسر مشکی پوش به سمت بقیه رفتن و سر جای همیشگیشون جای گرفتن ...

شاید این مدل تیپ زدن اونا برای خانوادشون عادی بود اما برای کوک نه اون هرگز اونا را تا این حد جذاب ندیده بود و اکر کای با پاش بهش نمیزد قطعا به خاطر نفس نکشیدن میمرد ‌..‌.

_ قبول میکنم اما با شرایط خودم
به جر جیمین که با لبخند مشغول خوردن بود بقیه نگاه سوالیشون را به تهیونگ دادن البته زیاد سخت نبود حدس زدن اما میخواستن حتما اون کلمات را با گوش های خودشون از دهن تهیونگ بشنون ‌‌‌‌‌‌‌...

با جلب شدن نگاه ها روی خودش ادامه داد
_ قبول میکنم که جیمین و جانگکوک همراه هم باشن جیمین را از اول هم قبول داشتم اما کوک
و برای ادامه حرفش نگاهش را به کوک داد تا خوب پسر را آنالیز کنه
_ کوک را فقط با شرایط خودم قبول میکنم .‌‌‌. اول اینکه هر جی بگم باید قبول کنه به هیچ عنوان نافرمانی ای را قبول نمیکنم و تنبیهش میکنم دوم اینکه حق نداره از من و جیمین دور بشه و اگر زمانی صلاح دیدم که نباید همراهمون باشه بدون سوال قبول میکنه سوم اینکه حق فضولی هم نداره و خوب میدونه چقدر متنفرم از فضولی ...

با نگاهی به لباس تن کوک اخم کردی
_ الان هم پاشو لباس مناسبی بپوش قرار نیست ببرمت تفریح ...



هاااای گایز

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.


هاااای گایز ..
احوالتون ؟؟

این عکس قشنگهههه ...
اول از همه تشکر کنم ازتون به  خاطر تحمل اینننن همه غلط های تایپیم واقعااا ممنون که تحمل میکنید ...

و دوم و مهم تر از همه نمیدونم چطوری لطفتون را جبران کنم به خاطر کامنت های قشنگتون خیلییی بهم انرژی دادن و خیلیییییییی خیلییییییی ممنون و  من نمیدونم چطوری بعد این فیک بدون شما باشم 🥺😘😘😘😘😘😘😘

penalty Where stories live. Discover now