دکتر عینکش رو از روی چشم هاش برداشت و مشغول توضیح دادن وضعیت بکهیون به سهون شد:
-ایشون ایست قلبی و کمای سختی رو پشت سر گذاشتن و به هوش اومدن دوباره اشون شبیه به یه معجزه اس بعد از این فعالیت بدنی و قلبشون مدام باید چکاپ بشه نباید فعالیت سنگین و تحرک زیادی داشته باشن
ابرویی بالا داد و زیر چشمی نگاهش رو به چشم های خالی از احساس و گود افتاد بکهیون داد:
-هیجان زیاد براتون مثل سمه قربان، امیدوارم توصیه های من رو جدی بگیریدسهون بالبخند سرش رو تکون داد:
-ممنونم دکتر-من به ایشون اجازه ترخیص از بیمارستان رو نمیدم اما اگه اصرار دارید که تو خونه میتونید بهتر ازشون مراقبت کنید مانعه ای نیست اقای اوه
با لبخند سرش رو تکون داد و همراه پرستار از اتاق خارج شد.
بکهیون چند ساعتی میشد که چشم باز کرده بود، مثل یه مرده متحرک روی تختش نشسته بود و زل زده بود به یه گوشه از تختش،
پس تجاوز،،،این حس رو داشت حس زنده به گور شدن،،،حس چال شدن زیر دست و پاهای یک مرد و تلاش برای مردن اما در نهایت زنده موندن،،،پس همیشه این حس کثیف رو داشت،،،پس همیشه همینقدر دردناک و پر از تعفن بود.
سهون از این نگاه خالی و بی معنی بکهیون میترسید، نگاهش و جوری که ساکت و اروم نشسته بود، خبر از یه فاجعه بزرگ رو میداد.
این نگاه خالی پوچ و بی معنی بکهیون ترسناک تر از هرچیزی بود،تو اون نگاه خالی بوی خون،جنگ ،تنفر و انتقام و حتی تنفس های شیطان هم به مشام میرسید و سهون بهتر از هرکسی میدونست که نمیشه جلوی این هیولای سرکش رو گرفت.
بکهیون با این همه جنایت و قتل با ملایمت رفتار کرده بود اما بعد از این دنیای چهره واقعی این مرد رو میدید.
سهون کنار تختش نشست درست مقابلش، تو چنین شرایطی اون بهتر از هرکس دیگه ای میدونست که افکار بکهیون اونقدر سنگین و غیرقابل تصور میشن که اون حتی به حالت اغما و بیهوشی هم میفته.
سهون دستش رو به پشت گردن بکهیون کشید و به نرمی ماساژش داد:
-میریم خونه من، البته خونه امون تو مزرعه ریل ویدو مسابقات اسب سواری دوباره قراره اونجا شروع بشه میخوام دوباره روی مادیان شرط بندی کنم
نظرت چیه پسر؟؟؟حرف زدن راجبه مسابقات اسب سواری و شرکت سهون تو این مسابقه همیشه جذاب ترین بحثی بود که اون دو نفر میتونستن راجبش حرف بزنن و جذاب تر از همه اینکه بکهیون با کله گنده هایی که تو این مسابقه شرکت میکردن سر سهون و اسبش شرط میبست.
اما حالا این حس هم تو نگاه بکهیون مرده بود و ذره ای براش اهمیت نداشت، که سهون راجبه چه چیزی باهاش حرف زده سهون زبونش رو روی لبهاش کشید دیدن بکهیون تو این حال و اوضاع مثل سوهانی بود که روی روحش کشیده میشد.
YOU ARE READING
🕷️𝑬𝑵𝑭𝑶𝑹𝑪𝑬𝑹🕷️
Actionبیون بکهیون(آندراس) قدرتمندترین مرد جهان شیطان سیاه، یک شهروند آمریکایی که دخالت و نفوذ بالای تو سیستم کشورداری کشورهای مختلف داره و مثل ویروس به هر اطلاعاتی که بخواد دسترسی پیدا میکنه کیلددار همه درهای بسته و نابغه ریاضی و فیزیک یک جنایتکار و قاتل...