✎𝙿𝙰𝚁𝚃:46ᝰ

639 127 62
                                        

بکهیون قبل از ورود به محل قرار باید از بازرسی بدنی عبور میکرد.

دو بادیگارد درشت هیکل سیاه پوست، با کت و شلوارهای سرمه ای رنگ کاملا جلوش ایستادن

یکی از اونها ابرویی بالا داد و اشاره کرد تا بکهیون برای بازرسی دست هاش رو از هم باز نگه داره.

بکهیون نفسش رو با صدا بیرون فرستاد، با کمال بی میلی جلوتر اومد و دستهاش رو از هم باز نگه داشت، کم کم داشت به مرزهای جدیدی از کلافگی دست پیدا میکرد.

مرد روی تن بکهیون خم شد و با دقت دستهای بزرگ و زمختش رو، روی سرشونه های بکهیون و بعد روی سینه و کمرش کشید.

حرکت دستهای اون مرد روی تن بکهیون باعث میشد، پوکه گلوله هایی که بهش اثابت کردن یکی یکی کف زمین بیفتن و ضرب آهنگ برخورد پوکه ها داخل راهرو بپیچه.

بکهیون فقط یه پیغام ناشناس نسبت به دستگیری سهون و چانیول دریافت کرده بود و یه آدرس گنگ و خارج از شهر.

برای همین بلافاصله خودش رو به این نقطه دور افتاده از شهر رسونده بود و هیچ فرصتی برای دوش گرفتن یا عوض کردن لباس هاش نداشت‌.

مرد خودش رو کنار کشید و به همکارش خیره شد، انگار بازرسی تموم شده بود، هر دو بعد از چند ثانیه نگاه کردن بهم دیگه و اشاره هایی با سر و صورت از مقابل بیون آندراس کنار رفتن.

بکهیون با نفرت لبهاش رو، روی همدیگه فشرد و با فکی منقبض شده از کنارش رد شد و به سمت انتهای راهرو قدم برداشت.

هیچ ایده ای نسبت به مکانی که داخلش بود نداشت، باید اعتراف میکرد که بدون کوچیک ترین فکری به اینجا اومده، حتی ممکن بود همینجا از شر خودش،سهون و چانیول برای همیشه خلاص بشن، بدون اینکه آب از آب تکون بخوره!

نور های آبی و قرمز راهرو گیج کننده و تهوع آورد بودن، بکهیون قبل از اینکه وارد سالن اصلی بشه تونست بوی تند و اشنای یه سیگار قدیمی رو احساس کنه.

وارد سالن شد، برای یک لحظه ایستاد و همه جا زو از نظر کذروند.

تقریبا دورن یه اتاق نسبت بزرگ با دیوار مشکی،نورهای آبی و قرمز و چند میز بیلیارد بزرگ قرار داشت.

ترکیب مزخرف نورهای سالن برای بکهیون عذاب آور بود، روی شیار های مغزش چنگ مینداخت و درد یکنواختی رو داخل سرش پخش میکرد.

زیر لب فحش رکیکی به طراح سالن داد و چند قدم جلوتر رفت‌

صدای برخورد توپ های بیلیارد بهم دیگه باعث شد توجهش به گوشه سالن جذب بشه.

انتهای سالن تونست زن باریک اندامی رو ببینه که پشت بهش ایستاده بود و داشت به تنهایی بیلیارد بازی میکرد.

『𝑬𝑵𝑭𝑶𝑹𝑪𝑬𝑹』Where stories live. Discover now