بکهیون باانزجار صورتش رو جمع کرد و پلک های سنگینش رو روی هم فشرد ، لب های داغ کریس که با خواهش و التماس لاله گوش و پشت گردنش خوش عطرتش رو سانت به سانت میبوسید و حتی با پروریی پوست سفید بکهیون رو سرخ و مارک میکرد.
بکهیون هیچ حسی به این گرما و بوسه نداشت تنها حسش انزجار بود فعلا با این کار کریس کنار می اومد چون هنوز نفوذش بین دولتمرد های چین به قدری پر رنگ نشده بود که تنهایی و بدون کمک و تاثیر کریس تو روابطش با چینی ها به همین راحتی اونو کنار بذاره.
سه سالی از آشنای بکهیون و کریس باهم میگذشت و کریس تنها مردی بود که از همون لحظه اول شیفته نگاه سرد و رفتار تند بیون آندراس شده بود بکهیون میدونست که کریس سالهاست به همین شدت و حرارت عاشق و تشنه ی لمس وجودش هست و هر بار نیازش رو با هر روشی که بوده به بکهیون نشون میداد.
کریس هم از این رابطه دوستی ساده خوشحال بود و آروم آروم میتونست رابطه اش رو با بکهیون پر رنگتر کنه و گرنه خوب میدونست هیچکس اجازه نگاه کردن به چشمای بکهیون رو نداره چه برسه به اینکه بخواد اونو ببوسه یا لمسش کنه.
تن بکهیون لرزه خاصی رفت و از بین بازو های سفت و قدرتمند کریس که محکم اونو به تخت قفسه ی سینه اش پین کرده بود بیرون اومد و ازش فاصله گرفت.
کریس سردرگم و کلافه نفس نفس میزد نمیتونست خودش رو کنترل کنه و لعنت بهش.
بکهیون روح تلخ اما جسم شیرینی داشت طوریکه باید بند بند وجودش رو تقدیس و عبادت میکرد.با نیازی که توی عمق چشماش بکهیون رو فریاد میزد جلو اومد و بکهیون همون فاصله رو دوباره با عقب رفتن تمدید کرد اخم جدی رو پیشونی بی نقصش جا گرفت:
_منو با هرزه هات اشتباه نگیرکریس کلافه نفس عمیقی کشید و دستش رو به لای موهای آشفته اش کشید اصلا اوضاع خوبی نداشت و زیادی با بکهیون سرد و بی احساسش هات رفتار کرده بود:
-لعنت بهتگوشه لب بکهیون کش اومد و نگاهش رو به پایین تنه کریس داد نیشخندش پر رنگ شد حتی از این فاصله هم میشد فهمید عضو کریس چقدر دردناک شده چه زن چه مرد همه بخاطر وجودش تحریک میشدن و خودشون رو به آندارس میباختن.
بکهیون با تاسف سرش رو تکون داد دستمال نرم و مخملی از جیب شلوارش بیرون کشید و مشغول پاک کردن رد خیس لب های کریس روی گردن و لاله گوشش شد از این حس خیسی نفرت داشت.
_مجبور نیستی اینقدر به خودت سخت بگیری میخوای یکی از کارمندای هرزه ات رو خبر کنم تا خودت رو تو سوراخ تنگش خلاص کنی؟
جمله اش هنوز تموم نشده بود که عربده کریس سرش آوار شد:
-محض رضای فاک فقط ساکت شو!بکهیون با خونسردی به چهره ی ملتهب و سرخ کریس خیره شد.
قفسه ی سینه اش به تندی بالا و پایین میشد و خودش رو تا حد مرگ کنترل میکرد تا همون بلا رو سر بکهیون نیاره کسی که همیشه به همین شکل دردناک تحریکش میکرد و تو اوج نیاز تنهاش میذاشت تا با درد خودش بمیره.

YOU ARE READING
『𝑬𝑵𝑭𝑶𝑹𝑪𝑬𝑹』
Action[کامل شد] بیون بکهیون(آندراس): قدرتمندترین مرد جهان شیطان سیاه، یک شهروند آمریکایی که دخالت و نفوذ بالای تو سیستم کشورداری کشورهای مختلف داره و مثل ویروس به هر اطلاعاتی که بخواد دسترسی پیدا میکنه کیلددار همه درهای بسته و نابغه ریاضی و فیزیک یک جنایت...