شعله آتیش، روشن،خاموش، روشن،خاموش،روشن،خاموش
نگاهش رو از شعله باریک فندک طلایی رنگش گرفت و به عقب ساعت خیره شد.
ساعت دوازده و چهل و پنج دقیقه ی شب رو نشون میداد، و لوهان بعد از تموم شدن مهمونی همراه دوست پسرش از خونه خارج شده بود و تا این وقت شب به خونه برنگشته بود.دوباره نگاهش رو به شعله باریک آتیش داد، لوهان قوانین خونه سهون رو میدونست، بهتر از هرکس دیگه ای، میدونست که تا 10 شب اون سر دنیا هم که باشه باید خودش رو به خونه برسونه،به پایین تخت خیره شد، لئو کنار تخت روی زمین خوابیده بود، هرشب تو اتاق لوهان میخوابید اما از انتظار برای لوهان خسته شد، و کنار تخت سهون به خواب رفت.
هیچ بهانه ای موضوع دیر برگشتن به خونه و جواب ندادن به تلفن همراهش رو توجیح نمیکرد، برای سهون اهمیت نداشت که اون پسر قراره اولین سکسش با دوست پسرش رو تجربه کنه یا نه،براش مهم نبود که موبایلش رو سایلنت کرده و در حاله عشق بازی با اون پسره به ظاهر متشخص هست، هیچکدوم از این اتفاق ها براش اهمیت نداشت، تنها چیزی که مهم بود زیر پا گذاشتن قوانین خونه سهون بود که به هیچ وجه نمیتونست با این موضوع ساده برخورد کنه.
اخماش بیشتر از قبل تو هم گره خورد، خودش رو، روی تخت بالاتر کشید و لپ تاپش رو از کنار تخت برداشت، کنجکاو بود که ببینه پسرکوچولوی سرکشش الان کجا میتونه باشه،پس تو اولین مرحله باید وارد اپل آیدی موبایل لوهان میشد.
* * *
انگشتش رو، روی لبه لیوانش کشید، کم حوصله و عصبی نوک پنجه اش رو به کف زمین میکوبید، از شنیدن حرفهای تکراری، و صدمن یک غاز گری به سطوح اومده بود و صبرش هر لحظه بیشتر از قبل لبریز میشد، از زیر چشم نگاهی به قیافه اش انداخت، چهره اش شبیه به بقیه آمریکایی ها بود.
موهای طلایی حالت دار، دماغ باریک و کشیده، لبهای قلوه ای و درشت، و یه زاویه فک مناسب، هیکل ورزیده و درشتی داشت و تقریبا با سهون هم قد بود، لوهان علاقه ای بهش نداشت به هیچ وجه از این پسر خوشش نمی اومد، اما مجبور بود برای یه مدتی تحملش کنه.
بدون اینکه چیزی بگه به کتش روی دسته مبل افتاده بود چنگ زد و از جاش بلند شد، قبل از اینکه به سمت راهرو قدم بردار صدای بلند و معترض گری رو از پشت سرش شنید.
-داری کجا میری؟ محض رضای فاک دارم باهات حرف میزنم
لوهان برای چند ثانیه نفس عمیقی داخل ریه هاش فرستاد و چشم هاش رو بست،سعی میکرد خشم وحشتناکی که زیر پوست تنش لول میخوره رو مهار کنه.برگشت، کتش رو، دوباره روی همون مبل پرت کرد
-چی از جونم میخوای؟ منکه پولت رو بهت دادم دیگه چه مرگته؟؟؟
با صدای بلندی غرید
گری محتوای داخل لیوانش رو سر کشید، اینبار از دیدن اعصبانیت لوهان راضی بود، دست به سینه تکیه اش رو به پشتی کاناپه راحتیش داد.
-تو به اون پدرخونده از خود راضیت گفتی که قراره باهم ازدواج کنیم؟
YOU ARE READING
🕷️𝑬𝑵𝑭𝑶𝑹𝑪𝑬𝑹🕷️
Actionبیون بکهیون(آندراس) قدرتمندترین مرد جهان شیطان سیاه، یک شهروند آمریکایی که دخالت و نفوذ بالای تو سیستم کشورداری کشورهای مختلف داره و مثل ویروس به هر اطلاعاتی که بخواد دسترسی پیدا میکنه کیلددار همه درهای بسته و نابغه ریاضی و فیزیک یک جنایتکار و قاتل...