✎𝙿𝙰𝚁𝚃:25ᝰ

711 165 26
                                    

_آقای جانگ آقای جانگ به سوال ما جواب بدین

دختر خبرنگاری که حالا تونسته بود با گستاخی بادیگاردها رو کنار بزنه با میکرفونی که به دست داشت سد راه ییشینگ شد.

نگاه ییشینگ بین هواپیما و دختر چرخید:
-من عجله دارم هر سوالی هست سریع تر بپرسید
_ما شاهد یه درگیری کوچیک بین آقای اوه و جناب پارک بودیم چه توضیحی برای این مسئله دارید ایا اونا باهم مشکلی دارن؟

ییشینگ با صدای بلندی خندید و نگاهش رو به مابقی خبرنگارها داد که به سرعت مشغول گرفتن عکس و فیلم بودن.

-هیچ مشکلی وجود نداره دوستان اقای اوه و پارک باهم مزاح میکردن و این نشونه صمیمت بین اون هاست الان هم که دیدید هر دوشون سوار هواپیما شدن

ییشینگ تو دلش لعنتی به سهون و چانیول فرستاد بخاطر اونا مجبور بود اینجا به ایسته و گند اونا رو پاک کنه.

خبرنگار کنجکاوی کرد و دوباره سوال پرسید.
_ولی چیزی که ما دیدیدم شبیه مزاح یا شوخی نبود حتی آقای آندراس هم...

قبل از اینکه بتونه جمله اش رو تموم کنه ییشینگ محکم بازوش رو گرفت و دختر رو به سمت خودش کشید و از بین لب هاش به آرومی طوری که فقط خوده اون دختر میتونست صداش رو بشنوه نجوا کرد:
-کنجکاوی بیش از حدت تو کار آدم های سر شناسی مثل آندراس شغلت رو که نه کل زندگیت رو نابود میکنه حواست باشه چه اخباری رو پخش و مخابره میکنی

به نرم بازوی دختر رو رها کرد لبخندی به چهره گیج و هاج و واجش زد و با یک احترام کلی به جمعیت پرشور خبرنگار ها به سمت پله ها دوید.

* * *

بکهیون با اکراه دست دختر پرستاری رو که مشغول پاک کردن خون زیر چونه اش بود کنار زد:
-کافیه

دختر با تردید دستش رو پس کشید و با یک ادای احترام به شخص بکهیون به آهستگی از کابینی  که مخصوص اون و همسرش بود خارج شد.

بکهیون با دستمال نرمی‌ که کنارش بود مشغول پاک کردن خون های مونده کنار لبش شد درحالی که ازدحام بیرون از هواپیما رو از پنجره کوچیک بیضی شکل تماشا میکرد کاملا حواسش به چانیول بود که درست روبه روش نشسته بود و بی توجه به بکهیون مشغول کار کردن با لپتاپش بود البته بکهیون اینقدر عصبانی بود که پتانسیل این رو داشت لپتاپش رو تو سرش خورد کنه و داشت به این فکر میکرد که بعد از ازدواج با اون تحمل کردن پارک چانیول و کارهاش غیرممکن خواهد شد.

بدون اینکه چیزی بگه دوباره خودش رو مشغول دید زدن بیرون نشون داد بدون شک اگه تو یه مکان عمومی قرار نداشتن گردن چانیول رو وقتی که میگفت"برای من آندراسی در کار نیست خرد میکرد" که البته تلافی این جمله اش رو به چانیول نشون میداد‌.

🕷️𝑬𝑵𝑭𝑶𝑹𝑪𝑬𝑹🕷️Where stories live. Discover now