«تالار باکینگهام»
عقربه های ساعت روی عدد یک بامداد متوقف شده بود، مهمونی باشکوه شاهدوخت رو به پایان بود، و مهمان ها یکی پس از دیگری به امید اقامتی چند روزه تو هتل های اشرافی تالار رو ترک میکردن.
صدای غش غش خنده زنها پر بود از مستی آخر شب، بیشترشون تو آغوش مرد یا همراهشون لم داده بودن و نمیتونستن موقعه پایین اومدن از پله ها تعادلشون رو حذف کنن.
بیون آندراس باید تشریفات سلطنتی رو به جا می آورد، در واقع مجبور بود همیشه حفظ ظاهر کنه، تا بخاطر عدم رعایت قوانین سرتیتر مجلات و روزنامه ها بشه، پس همیشه ظاهر قضیه رو حفظ میکرد هر چند که از دورن قلبش نسبت به این تعارف ها احساس حقارت داشت.
بکهیون بعد از ادای احترام به شاهدوخت و همسرش، همراه سهون و چانیول از تالار خارج شدن، درست شبیه به بقیه مهمون ها اونها هم میتونستن شب رو تو یکی از بهترین هتل های لندن اقامت داشته باشن.
راننده چانیول دم در انتظارش رو میکشید.
چانیول تو طول مراسم روی خوشی به بکهیون نشون نداده بود در مقابل بکهیون هم همین حس رو نسبت بهش داشت، تو تمام مدتی که مجبور بودن کنار همدیگه به ایستن و به اجبار لبخند بزنن بیشتر این حس رو داشتن که قرن هاست با هم پدر کشتگی دارن!
چانیول بی اعتنا به همسرش رو به جلو قدم برمیداشت، و میخواست هر چه سریعتر برای استراحت به اقامتگاهش برسه،
اما قبل از اینکه پای چانیول به پله آخر برسه، سهون از پشت بازوش رو گرفت و کشید.
چانیول با تعجب به پشت سرش برگشت:
-چانیول...یه لحظه صبر کن
نگاه چانیول بین بکهیون و سهون تاب خورد،
بکهیون کلافه به نظر میرسید و حدس این موضوع کار سختی برای پارک چانیول نبود.
-مشکلی پیش اومده اوه سهون؟
سهون با تردید زبونش رو روی لبش کشید و از گوشه چشم به بکهیون نیم نگاهی انداخت، چونه اش رو بین انگشتاش گرفته بود و عمیقا غرق افکار خودش بود.
-یه موضوعی پیش اومده،،،فکر کنم بتونیم رو کمک تو حساب باز کنیم!!!
بکهیون بلافاصله به سمتش برگشت و با غیض به سهون خیره شد:
-ما به کمک همچین آدمی نیاز نداریم اوه!
سهون بااخم صداش رو بالاتر برد:
-لطفا دهنت رو ببند
بکهیون نفس بلند و صداداری گرفت و درحالی که لبهاش رو، روهم میفشرد نگاه از چشم های منتظر و متعجب چانیول گرفت.
در تمام طول عمرش هیچ وقت نمیتونست حریف سماجت های سهون بشه.
چانیول چشم هاش رو باریک کرد این بار با حس کنجکاوی شدیدی که زیر پوستش لول میخورد پرسید:
-چیشده؟
YOU ARE READING
『𝑬𝑵𝑭𝑶𝑹𝑪𝑬𝑹』
Action[فصل اول کامل شد] بیون بکهیون(آندراس): قدرتمندترین مرد جهان شیطان سیاه، یک شهروند آمریکایی که دخالت و نفوذ بالای تو سیستم کشورداری کشورهای مختلف داره و مثل ویروس به هر اطلاعاتی که بخواد دسترسی پیدا میکنه کیلددار همه درهای بسته و نابغه ریاضی و فیزیک...
