وقتی سطل آب سرد تو سرش خالی شد تازه به هوش اومد، دهنش رو باز کرد و هوا رو بلعید نفس کشید تاریکی مطلق روی چشم هاش پرده کشید، هیچ دیدی نداشت، همه جا تاریک و ظلمت سیاهی بود.
به ده ثانیه زمان نیاز داشت تا موقعیت الانش رو تحلیل کنه.
درسته داشت به یاد می آورد قبل از اینکه بتونه به یه زن باردار کمک کنه توسط افرادی بیهوش شده بود و حالا اینجا تو مکانی نا آشنا دستهاش رو به میله های بلندی بسته بودن ، چشم هاش رو هم همینطور نمیتونست جایی رو ببینه اما صدا ها رو میشنید و بوها رو استشمام میکرد.
و بوی آشنای اون مرد، خیلی راحت تونست بود استشمامش کنه، عطر خنکش اون مرد رو لو میداد.
دلیل اینکه چرا گرفته بودنش براش مبهم بود اما خوب میتونست بفهمه تمام این ها زیر سر همسرش بوده چون از چند متر دور تر عطر تنش و بوی سوختن سیگارش رو حس کرده بود.
لبهاش رو روی همدیگه فشرد و سرش رو پایین انداخت، خسته و عصبی بود بکهیون داشت باهاش بازی میکرد.
تائو میله باریک و بلندی دستش بود اون رو به کمر لخت چانیول چسبوند و به بکهیون که چندمتر اون ورتر روی یک صندلی نشسته بود و به آرومی سیگار میکشید خیره شد.
حاله روشنی دور سر بکهیون برق میزد، و چهره اروم، خونسرد، یکنواخت و شاید غم زده اش رو بیشتر به چشم میکشید.
سیگارهایی که یکی پس از دیگری دود میشد رو زیر پاش می انداخت و لهشون میکرد، و قطعا درد وحشتناکی رو داخل شیارهای مغزیش حس میکرد، اون درد، اون درد لعنتی هیچ وقت قرار نبود ترکش کنه.
-میخوای چطوری برات بکشمت دوست من؟
بکهیون کام عمیقی از سیگارش گرفت فضای گاراژ نیمه تاریک بود و صدای باریدن بارون به گوش میرسید، و گاهی هم صدای رعدو برق.
سرش رو که بلند کرد به بالا تنه لخت همسرش خیره شد، واضح بود که گیج و سردرگم شده، شاید مثل بکهیون!
رد نگاه بکهیون روی زخم های عمیق و پینه بسته سرشونه،قفسه سینه و پهلوهاش خیره موند، طوری که انگار جسم این مرد از یه جنگ صد ساله زنده برگشته باشه، زخم روی زخم پینه، روی پینه.
همسرش هیچ وقت راجب این زخم ها چیزی بهش نگفته بود، و شاید تا به حال اونها تو چنین موقعیتی قرار نگرفته بودن که جسم لخت همدیگر رو تماشا کنن.
دود غلیظ سیگارش رو از بین لبهاش رها کرد و مشغول بازی کردن با گوشه فندک طلایی رنگش شد.
تائو به فردی که کنار دستگاه چرخ گوشت ایستاده بود اشاره کرد.-دوستداری مثل گوشت برات تیکه تیکه اش کنم؟
با همون میله ضربه ای به کمر چانیول زد، چانیول اخم هاش رو تو هم کشید، لبهای خشکش رو بهم دیگه فشرد و درد رو فرو برد بکهیون از این بازی داشت لذت میبرد، این مرد همیشه از عذاب دادن بقیه لذت میبرد، این ذاتش بود، این ماهیتش بود.
YOU ARE READING
🕷️𝑬𝑵𝑭𝑶𝑹𝑪𝑬𝑹🕷️
Actionبیون بکهیون(آندراس) قدرتمندترین مرد جهان شیطان سیاه، یک شهروند آمریکایی که دخالت و نفوذ بالای تو سیستم کشورداری کشورهای مختلف داره و مثل ویروس به هر اطلاعاتی که بخواد دسترسی پیدا میکنه کیلددار همه درهای بسته و نابغه ریاضی و فیزیک یک جنایتکار و قاتل...