کفش های کالج، کت شلوار خوش دوخت برند بیریونی ایتالیایی، ساعت مچی برند گرف انگلیس،
موهای کوتاه شده و مرتب، بوی ملایم ادکلن مردونه شوموخ، که رایح دل انگیز ،مشک، چوب صندل و رزهای ترکی رو تو فضا پخش میکرد.
فصل جدیدی از زندگی لوهان، از همین لحظه آغاز میشد.
با کشیده شدن آخرین خطوط براش نرم روی چونه اش با صدای مشتاق مرد جوان چشم هاش رو باز کرد.
-میتونید الان خودتون رو تو آینه ببینید قربان!
لوهان با شک نگاهی به مرد جوان و بوری که حکم آرایشگر شخصیش رو داشت انداخت، آب گلوش رو به سختی فرو برد «قربان» خطاب گرفته بود و این حس عجیبی داشت، یه حس خاص که لوهان احساس میکرد شاید تمام این لحظه ها چیزی جز یک خواب نباشه.
خودش رو از روی صندلی جلوتر کشید و به آینه تمام قدی که مقابلش قرار داشت خیره شد.
تو اولین نگاه به انعکاس خودش داخل آینه، عملا مرد جوان و شیک پوشی که از عمق چشم هاش بهش نیشخند زده بود رو نشناخت.
نفس برای لحظاتی تو سینه اش مبحوس شد، و لوهان به تصویری که مقابلش قرار داشت بیشتر زل زد،
خبری از موهای ژولیده، بلند و فر نبود، چشم هاش سیاه شفاف و درشت به نظر میرسیدن و هیچ عینکی وجود نداشت که مانع از انعکاس این زیبایی بشه،
لباسش گشاد نبود و تو تنش زار نمیزد، کت شلواری که با ظرافت تو کالبد بدنش خوش نشسته بود حتی اندام لوهان رو خوش تراش تر هم نشون میداد.
موهای مشکی کوتاهش به شکل مرتبی رو به عقب شونه زده شده بود و از لابه لای موهای مشکی رنگش حاله ای از رنگ قهوه ای سوخته هم به چشم می اومد
ترکیبی برنده که به سلیقه آرایشگر لوهان انتخاب شده بود و حالا جلوه بیشتری به حالت موهاش میداد.
و لوهان عطر مردونه شوموخ رو بیشتر از قبل احساس کرد، حس تازگی و تمیزی و اصالت که از بند بند اجزای بندش میبارید، برای لحظه ای احساس کرد از شدت هیجان بال درآورده و ممکن هر لحظه به پرواز دربیاد.
نگاه کردن به خود جدیدش، باعث تر شدن گوشه چشم هاش شده بود، نم اشک رو گوشه چشم هاش احساس کرد و قلبش لرزید، لوهان به یاد داشت که قبل از این لحظه چقدر از خودش نفرت داشت، اون هیچ وقت تو آینه به خودش نگاه نمیکرد، هیچ وقت به خودش اهمیت نمیداد، و همیشه دلش خواسته بود که از شر این قیافه لعنتی خلاص بشه اما حالا میتونست تو آینه به خودش نگاه کنه، و لبخند بزنه چون میتونست این چهره رو دوست داشته باشه، اون داشت با خودش، با خود واقعیش آشتی میکرد، و مصبوب تمام این اتفاق های بزرگ کسی نبود جز؛
« بیون آندارس »
صدای مرد میانسالی که عین یک محافظ شخصی لباس پوشیده بود و از ابتدای صبح همراه لوهان و کنارش قرار داشت باعث شد به خودش بیاد و از فکر خارج بشه.
-قربان آقای اوه پایین منتظرتون هستن!
YOU ARE READING
『𝑬𝑵𝑭𝑶𝑹𝑪𝑬𝑹』
Боевик[فصل اول کامل شد] بیون بکهیون(آندراس): قدرتمندترین مرد جهان شیطان سیاه، یک شهروند آمریکایی که دخالت و نفوذ بالای تو سیستم کشورداری کشورهای مختلف داره و مثل ویروس به هر اطلاعاتی که بخواد دسترسی پیدا میکنه کیلددار همه درهای بسته و نابغه ریاضی و فیزیک...
