✎𝙿𝙰𝚁𝚃:47ᝰ

571 124 37
                                        

صدای برخورد مداوم پاشنه کفش بکهیون، داخل تالار اصلی باکینگهام تنها صدایی بود که به گوش میرسید.

انعکاس صدای ضربه گرفته پاشنه کفش بکهیون، داخل طاق ها بزرگ و آینه کاری شده پخش میشد و پخش میشد.

عطر چای انگلیسی ملایم و پر از حس خنکی و تازگی بود که زیر بینی آندراس لونه کرده بود و تارهای حساس بویایش رو مدام قلقلک میداد، با کلافگی به سینی نقره ای رنگی که درونش یک قوری چینی، و یک فنجان چای قرار داشت خیره شد، و بعد به یاد آورد که الان فرصت مناسبی برای نوشیدن چای نیست.

هر چند که نوشیدن چای میتونست برای کلافگیش و بیخوابیش موثر باشه.

شدت کوبیده شدن پاشنه پاش به کف پوش مرمری بیشتر از قبل شد،از انتظار متنفر بود،و حالا خستگی و بخوابی بهش فشار می آورد

موهاش بهم ریخته و کثیف به نظر میرسید و بکهیون حتی فرصت نکرده بود آبی به سر و صورتش بزنه،آثار آتش سوزی دیشب رو میشد رو چهره اش دید،کثیف و بی حوصله!

صدای برخورد کفش های پاشنه بلندی رو از فاصله نزدیک شنید بکهیون از جاش بلند شد و برگشت، و به راحتی تونست قامت شاهدوخت انگلیس رو بین چهار چوب ورودی اصلی ببینه.

یوژنی سرآسیمه پالتوی آبی رنگش رو در آورد، و با عجله جلوتر اومد، درست مقابل بکهیون ایستاد،دیدن بکهیون تو اون حال،باعث شد تعجب و ترسش بیشتر بشه.

-اوه...آقای بیون چه اتفاقی افتاده؟؟؟
به محض اینکه تماس گرفتید  خودم رو به اینجا رسوندم!!!
بکهیون باخونسردی جوابش رو داد:
-نگران نباشید علیاحضرت فقط موضوع مهمی هست که باید به اطلاعاتون برسونم

یوژنی برای شنیدن این موضوع با اشتیاق سرش رو تکون داد.

نگاه معنادار بکهیون روی خدمتکارهای داخل سالن چرخید، یوژنی با کمی تامل رد نگاه اندراس رو دنبال کرد و بعد در حالی که سعی میکرد اضطراب و تشویش درونش رو به روی خودش نیاره دستور داد:

-برید بیرون و در ها رو پشت سرتون ببنیدین

خدمتکارها با ادای احترام از تالار خارج شدن و چند لحظه بعد صدای بسته شدن درها تو اون فضا پیچید.

یوژنی نگاهش رو به بکهیون داد:
-چه اتفاقی افتاده؟ نکنه راجبه افنجاریه که تو موزه انگلیس رخ داده؟

بکهیون سرش رو تکون داد:
-چیزی که قراره بهتون بگم به این موضوع هم مربوط میشه

بدون درنگ از یقه جیبش عکسی رو بیرون کشید و اون مقابل چشم های یوژنی گرفت.
-این دختر رو میشناسید؟

یوژنی با اخم به تصویر دختر جوان خیره شد و اخمی کرد:
-الکساندرا برادر زاده رئیس جمهور روسیه معلوم که میشناسمش

『𝑬𝑵𝑭𝑶𝑹𝑪𝑬𝑹』Where stories live. Discover now