† - ⵗ SE02 - PART21 ⵗ - †

2K 400 1.7K
                                    

Music: Suzume no tojimari

"منم قراره بیام مگه نه؟"

"نه."

مینهو قاطعانه، بجای چانگبین جواب داد؛ درحالی که بالای سکوی کوتاهی که معمولا برای گروهبان گذاشته می‌شد، راه می‌رفت. نگاهش سر تا سر سربازای که جرئت تکون خوردن نداشتن، می‌چرخید.
لباسای مشکی رنگ و جلیقه‌های همرنگ با ستش، پوتین‌های بلند و مشکی و کلاهی که لای آرم روی شونه‌ هاشون وصل بود.

"میام ولی!"

لحن غیر رسمیش، مناسب اون موقعیت نبود.

"می‌خوام کنارت-"

"هی!"

مینهو جمله‌ی هیونجین رو ناقص گذاشت. اون سربازا چیزی از رابطه‌شون نمی‌دونستن و با این‌که به هیونجین بارها گفته بود، باز هم توی انتخاب کلماتش بی‌دقتی می‌کرد.

هیونجین کمی گیج بود، بااین‌حال این‌بار به جای چانگبین، نگاهشو روی مینهو نگه‌داشت.

کمی اونطرف‌تر، چانگبین حتی نگاه کوتاهی به هیونجین که بر خلاف دستور توی اتاق نموند و الان توی محوطه کنارشون ایستاده بود، ننداخت.

"منظورت چیه!"

دوباره گفت و مینهو این‌بار دو قدم جلو اومد و روبه‌روش ایستاد. درحالی که از بالا به چهره‌ی اون پسر نگاه می‌کرد. قیافه‌ی خسته‌ش نشون میداد که حسابی توی ذوقش خورده. صداشو پایین آورد تا بجز خودش و هیونجین کسی متوجه حرفاش نشه.

"قوانین این‌جا اجازه نمیده تا کسی که باهاش خویشاوندی توی ماموریت باشه. این قانون برای همه‌ست و شامل تو و رئیس هم می‌شه."

مینهو سرشو چرخوند و نگاهش رو از صورت اون پسر گرفت: "همه به خط شین و آماده رفتن باشین!"

"بله رئیس!"

جواب بلندشون توی محوطه پخش شد و بعد همون‌طور که مرتب صف بسته بودن، با قدم‌های کوتاه و تندشون به سمت خروجی رفتن.

" می‌خوایی بگی قراره تموم این مدت توی خونه تنها بمونم؟ "

هیونجین این مدل از زندگی کردن رو دوست نداشت. طوری‌که بخواد مدام توی خونه باشه و کار خاصی نکنه. تا جایی که یادش میومد زندگیش خیلی هیجان داشت و الان، مدام توی چهار دیواری خونه گیر می‌کرد. جز این از دوری چانگبین می‌ترسید. از تنها موندن توی خونه و این‌که هیوک از فرصت استفاده کنه و بیشتر سراغش بیاد.

این‌بار چانگبین جلو اومد. هیونجین به چشماش نگاهی انداخت و حتی بااون نگاه می‌تونست به حرف‌‌های مینهو پی ببره. خارج از خونه و توی محل کارش چانگبین یه آدم دیگه می‌شد، یکی که انگار کسی رو نمیشناسه. اون تابع قوانین خودش بود. متکی به حرفایی که خودش یه زمانی وضع کرده بود و می‌خواست خودش هم پایبند باشه. جز تموم این‌ها، برای مدتی که یه نیروی کمکی برای بخش خارج از کشور بودن، کسی نباید متوجه رابطه بینشون می‌شد. جز بادیگارد‌های شخصیش و افراد خیلی نزدیکش، کسی اونجا از رابطه اون و هیونجین مطلع نبود.

CODE ⁷⁶⁰⁰ 'SKZ'Where stories live. Discover now