Music : songs from a secret garden
چانگبین با خشمی که به زور فروکش کرده بود تا امشب هیونجین رو بیشتر ناراحت نکنه، با بی میلی بعد از چند دقیقه به میز ملحق شد و بالاترین نقطهی میز رو برای نشستن انتخاب کرد. هیونجین سمت راستش بود و مادرش طرف دیگهی میز. با اینکه میز بزرگی بود، نیمی ازش با غذا و خوراکی و شیرینیهای مختلف پر شده بود. هیونجین سعی میکرد نگاهش رو به چانگبین نده، ولی تشعشعات نگاه خشمگینشو اطرافش حس میکرد. لبخند میزد و بعد با رسیدن کاسهی بزرگ سوپ و بخاری که با برداشتن در ظرف توسط خدمتکار بوی خوبش رو پخش کرد، کمی نیم خیز شد و با لبخندی که سعی داشت به تنهایی مسئولیت گرم کردن جو ترسناک و تاریک میز رو به دوش بِکشه، اول توی کاسهی مادر چانگبین کمی کشید و صدای تشکر آرومش رو قبل از اینکه برای چانگبین هم غذا بریزه، به خوبی شنید و با لبخند جواب داد.
درحال ریختن سوپ برای خودش بود که مادرش ملاقهی چوبی رو ازش گرفت و کمی خم شد.
"بذار من برات بریزم."
هیونجین با لبخند کوتاهی قبول کرد و دو دستی کاسهی سوپش رو جلو آورد.
"ممنون مادر."
"نوش جونت عزیزم."
چانگبین نمیدونست اطرافش داره چه اتفاقی میافته، فقط دلش میخواست زودتر این شام تموم شه.
قبل از اینکه چانگبین بتونه یه قاشق بخوره، هیونجین نیمی از سوپش رو تموم کرده بود. محتوای قاشقها رو تند تند توی گلوش میفرستاد و چانگبین حدس میزد مثل همیشه توی گلوش گیر کنه و همین اتفاق هم افتاد. به سرفه افتاد و چانگبین بلافاصله لیوان رو با آب پر کرد و دستش داد.
"باید بهت غذا خوردن رو هم یاد بدم بچه؟َ"
با ضربههای کوتاهی که به پشتش زد، هیونجین بلاخره از شر سرفههاش راحت شد و چانگبین نهایت دوباره به سمت غذاش چرخید.
"ببخشید."
هیونجین رو به مادرش و بعد چانگبین گفت و لبخند معذبی زد.
"غذا که فرار نمیکنه. آروم بگیر. "
چانگبین دوباره گفت و هیونجین با نوک انگشتش از زیر میز به رونهای چانگبین فشاری وارد کرد و چشماش رو گرد کرد تا ساکت شه. یا حداقل چیزای خجالت آور نگه.
"چیه! مدام یکی باید مراقبت باشه."
هیونجین چشماشو گرد کرده بود و مامان هیونجین نمیتونست به صورت بانمکش لبخند نزنه.
"اگه انقدر بااون نگاه عصبیت بهم خیره نمیشدی که تو گلوم نمیپرید."
هیونجین نهایت دیوار تظاهر به اتفاقی نیفتادهش رو شکست و جوابش رو داد و بعد به حالت خشمگین قاشقش رو دوباره برداشت.
YOU ARE READING
CODE ⁷⁶⁰⁰ 'SKZ'
Fanfiction𝘾𝙤𝙢𝙥𝙡𝙚𝙩𝙚𝙙 ⌝فصل اول: کامل شده⌞ ⌝فصل دوم : کامل شده⌞ هوانگ هیونجین جاسوس مخفی تیم اساساف، به قصد زمین زدنِ سو چانگبین، لیدر تیم رقیب، باهاش ارتباط برقرار میکنه و نترسو بودنش توی نزدیک شدن به یکی از مهره هـای اصلی سازمان، باعث میشه ه...