یونگی بدون اینکه نگاهی به تهیونگ بندازه کنار جونگکوک ایستاد تا بازوش و معاینه کنه و با مخاطب قرار دادن تهیونگ گفت: میتونی بری دکتر کیم!
گفته بود اینجا جهنم واقعیه!؟
به هرحال چشم غره ای به جفتشون رفت و گفت: منتظر دستور شما بودم!عقب گرد کرد درحالی که سرش پایین بود اداش و در اورد: میتینی بیری دیکتیر کیم!
درگیر ادا در اوردن بود که محکم به دره بسته برخورد کرد با گیجی چند قدم عقب رفت و دستش و روی پیشونیش گذاشت و غر زد: این بیصاحاب مگه الان باااز نبوود؟
سنگینی نگاه اون دونفر رو روی خودش حس میکرد لعنتی به شانس گندش فرستاد، مگه تو فیلما وقتی بعد چندسال همو میدیدن طرف خفن طوری نبود؟ چرا تهیونگ از همون اول رگباری و بدون استراحت سوتی میداد؟
جلو رفت و پیشونیش و چند بار به در کوبید اما جواب نداد، حرصش خالی نشد لگد محکمی به در زد و از درد پاش و آبروی از دست رفتش خجالت زده به سرعت درو باز کرد و بیرون رفت
یونگی که تا اون لحظه سعی میکرد نادیدش بگیره نگاهی به در بسته انداخت تکخنده ای کرد و گفت: هنوزم شیرینه..!
جونگکوک چشماش و تو حدقه چرخوند و سکوت کرد هرچند ته دلش با یونگی موافق بود....!
همچنان که زیر لب غر میزد راه خروجی رو در پیش گرفت سوجین قطعاً زندهاش نمیذاشت با دیدن جیمین که به سمتش میومد این بار تهیونگ بود که جیمین رو نادیده گرفت و بی توجه از کنارش رد شد اگر تصمیم اونا ایگنور کردن تهیونگ بود پس به تصمیمشون احترام میذاشت.. جیمین مکثی کرد و به سمت تهیونگ چرخید آهی کشید و به راهش ادامه داد
تهیونگ با عجله خودش رو به سوجین رسوند و برای جلوگیری کردن از غرغرهای اون خودش سریع به حرف اومد: سوجین نمیدونی چه بیمارستانی داره لعنتی با آدم حرف میزنه
سوجین با تعجب گفت: مطمئنی؟ بیمارستان یا درمانگاه؟
تهیونگ شونه ای بالا انداخت و گفت: این چیزی که من دیدم شباهتی به درمانگاه نداشت خیلی مجهزتره
سوجین که از تعریفهای تهیونگ ذوق کرده بود بیصبرانه به بازوش چسبید و با هیجان پرسید : الان باید چیکار کنیم؟
تهیونگ نگاهی به دور و ورش انداخت و با دیدن پسری که درجههای لباسش با بقیه متفاوت بود سمتش رفت و دستی روی شونش زد
_ ببخشید؟!پسر برگشت و با دیدنش صاف ایستاد و گفت: بله دکتر کیم؟
تهیونگ با دکتر خطاب شدنش ذوق زده شد اما سعی کرد ذوقش رو پنهان کنه
_ من باید کارمو با کی هماهنگ کنم؟مینگیو لبخندی زد و گفت: افسر پارک به کارتون رسیدگی میکنه همراهم بیاین راهنماییتون میکنم
YOU ARE READING
Who are you?
Action☆ "جونگکوک: این سرگرمی جدید جذابه.. ازش خوشم میاد یونگی:بنظرم اصلا به عنوان سرگرمی بهش نگاه نکن اینی که من میبینم کم کم هممون و تبدیل به سرگرمی میکنه...! " [تهیونگ برای گرفتن انتقام برادر دوقلوش از موقعیت خوبه درس خوندن توی امریکا میگذره و وارد مدرس...