4

6.8K 876 259
                                    

باا ورود جین همهمه ها خوابید جیمین ناچار روی صندلی کنار تهیونگ نشست و با چشماش براش تیر پرتاب کرد
جین برگه های دستش و مرتب کرد و دست دختری که نزدیک ترین فرد به میزش بود داد
_یون هی برگه ها رو پخش کن

یونهی نگاهی به برگه های توی دستش کرد و متعجب داد زد:  امتحــــــــان؟!

صدای همهمه دوباره بالا گرفت جین اخمی کرد با دست محکم روی میز زد
_ساکت... مگه تو تعطیلات درس نخوندین؟

صدایی از پشت سر تهیونگ گفت: اقای کیم داری میگی تعطیلات..! کی توی تعطیلات درس میخونه اخه؟

برگشت پشت سرش و نگاه کرد همون پسری بود که جلوی جیمین و گرفته بود و احتمالا نفر سوم

یونگی با دیدن نگاه ریز شده تمین روی خودش انگشت وسطش و براش بالا برد.. تهیونگ سری به نشونه تاسف براش تکون داد و روش و برگردوند متوجه ادامه حرفای جین نشده بود فقط دختری رو دید که با قیافه ای اویزون برگه هارو پخش میکرد

قطعا که تحصیل توی کره و امریکا باهم فرق میکرد و تهیونگ دقیقا نمیدونست چی انتظارش و میکشه...!

چشماش و با عجز بست اگه گند میزد تمین پارش میکرد یکی از چشماش و باز کرد با خوندن اولین سوال لبخند گنده ای زد و با خیال راحت شروع به نوشتن کرد از اون چیزی که فکرشو میکرد خیلی راحت تر بود..!

با احساس برخورد چیزی به لپش اخمو به جیمین نگاه کرد و لب زد: چیه؟

جیمین زیر لب گفت: سوال سه..برسون..!

لبخند خبیثی زد و ابروهاش و چند باری بالا انداخت 

_من که بعد از کلاس تورو میبینم

صورتش و برگردوند و به تقلید از یونگی انگشت وسطش و بهش نشون داد با نوشتن اخرین سوال از جاش بلند شد و  برگه رو به جین تحویل داد

جین لبخندی زد و گفت: درسته همونطور که ازت انتظار داشتم

متقابلا لبخندی زد و بیرون رفت تو محوطه برای خودش چرخ میزد که ارنجش از پشت گرفته شد و با فشار به عقب برگشت و گونش مهمون مشت محکم جیمین شد قدمی به عقب برداشت با حرص چشماش وثانیه ای بست، طولی نکشید که با مشت محکم تری جواب جیمین و بده.. با پرت شدن جیمین روی زمین صدای جیغ چندتا دختر به گوشش رسید

با عصبانیت به افرادی که دورشون جمع شده بودن نگاه کرد و داد زد: به چی نگاه میکنین؟ دیدن کتک خوردن یه نفر چه لذتی براتون داره؟

جیمین با ضربه بی هوایی که خورده بود زبونش و با دندون نیشش بریده بود خون توی دهنش و تف کرد و دوباره به قصد مشت زدن بهش نزدیک شد اینبار مشتش تو مشت تهیونگ اسیر شد...تهیونگ مچش و گرفت و با پیچوندنش جیمین و چرخوند و روی زمین خوابوند زانوش و روی کمرش گذاشت و گفت: دست بردار جیمین... دلت میخواد جلوی این جماعت بیشتر از این تحقییر بشی؟

Who are you?Where stories live. Discover now