جونگکوک نگاه جدی به چانیول انداخت و گفت: فکر کنم گفتم پدر خوندشی
چانیول دست به جیب جلو اومد و با ابروی بالا انداخته جواب داد: مشکلی تو این قضیه میبینی؟
_اما استاد کیم شوهر مادرشه
چانیول چشماش و ریز کرد و گفت: کجای حرف من جمله من شوهر مادر تهیونگم قید شده بود!؟
جونگکوک اخم گیجی کرد و گفت: یعنی چی؟
چانیول نگاهش و به پسر بیحالش که معلوم بود به سختی نشستن روی تخت و تحمل میکنه داد.. حالت صورتش به سرعت تغییر کرد جدیت جاش و به مهر پدرانه ای داد که جونگکوک تمام عمر اون نگاه و از جانب پدرش دریافت کرده بود
مچ دست جونگکوک و که روی لباس تهیونگ مشت شده بود گرفت و با فشار جداش کرد ..خم شد رو صورت تهیونگ دستاش و دوطرف گونش گذاشت و پرسید: خوبی تهیونگ؟
تهیونگ بی حال سر تکون داد و اروم لب زد: سردمه بابا
چانیول پیرهنش و در اورد و دنبال لباس گشت که جونگکوک بی حرف پیرهن تمیزی سمتش گرفت چشم غره ای بهش رفت و پیرهن و بهش پوشوند تهیونگ و روی تخت خوابوند وقتی میخواست شلوار و لباس زیرش و دربیاره با اخم سمت کوک چرخید و گفت: برو بیرون!
جونگکوک متعجب گفت: من چرا برم؟
_نکنه میخوای من برم؟
حق به جانب گفت: تو که واقعا باباش نیستی چه فرقی با من داری در ضمن من..
چانیول پرید وسط حرفش و گفت: حرف تو چیزی از پدر بودن من کم نمیکنه من دیدم هرچی و نباید میدیدم تا بچه بود خودم پوشکش و عوض کردم
با افتخار ادامه داد: بزرگم که شد خودم جق زدن و یادش دادم... کافیه یا بیشتر از پدری کردنم برات بگم؟
جونگکوک دستاش و به کمرش زد با حرص نگاهش و گرفت و گفت: نه ممنون قانع شدم!
چانیول پوزخندی زد و شلوار تهیونگ و هم عوض کرد پتو رو روش کشید لباس های خیسش و تو بغل کوک پرت کرد و گفت: خب دیگه برو بیرون
چشماش و روی هم فشرد و گفت: چرا دوباره من برم بیرون؟
_چون من میگم
جلو رفت و گفت: اجوشی میگم از پایگاه بیرونت کننا
چانیول هم سینه به سینش ایستاد و گفت: بهتر.. تو خونه بهتر میتونم مراقب پسرم باشم
قبل اینکه جونگکوک حرفی بزنی صدای ضعیف تهیونگ به گوششون رسید:بالا سر مریض دعوا میکنن؟اصن جفتتون برید بیرون!
چانیول ابرویی بالا انداخت و گفت: شنیدی حالا برو بیرون
با انگشت به خودش و چانیول اشاره کرد و گفت: گفت جفتتون گوشات مشکل داره اجوشی؟ عیبی نداره درکت میکنم اثرات بالا رفتن سنه!
BINABASA MO ANG
Who are you?
Action☆ "جونگکوک: این سرگرمی جدید جذابه.. ازش خوشم میاد یونگی:بنظرم اصلا به عنوان سرگرمی بهش نگاه نکن اینی که من میبینم کم کم هممون و تبدیل به سرگرمی میکنه...! " [تهیونگ برای گرفتن انتقام برادر دوقلوش از موقعیت خوبه درس خوندن توی امریکا میگذره و وارد مدرس...