Who are you?

32

پارت ۲۹ رو تغییر دادم پارت معرفیم اضافه کردم دوست داشتین بخونین و اینکه اگه حمایت کنید یکی یکی پله های ترقی و طی میکنیم مرسی قشنگااا😃😘

☆☆☆

دو ساعتی گذشت اما تهیونگ همچنان بیهوش که نه درواقع خواب بود ‌‌....جونگکوک چندباری سراغش و از بقیه گرفته بود اینبار خودش وارد چادر شد دیدن تهیونگی که هنوز با چشمای بسته روی تخت افتاده بود کلافش کرد کنارش ایستاد رنگ روش یکم بهتر شده بود و این تقریبا خیالش و راحت تر کرد تمین و مخاطب قرار داد و پرسید:حالش چطوره ؟

اون که منتظر همین لحظه بود تابی به چشماش داد و گفت:به لطف شما عالیه

نگاه بدی بهش انداخت و گفت:درست جوابم و بده!

تمین مقابلش ایستاد متقابلا اخمی کرد و گفت:درست جواب ندم میخوای چیکار کنی؟

ابروهای جونگکوک ناخوداگاه بالا پرید این تمین بود یا تهیونگ؟؟تشخیص این دونفر از قبل سخت تر شده بود چون مشخصا تمین دیگه اون ادم سست و ضعیف قبلی نبود و تهیونگ...اون ضعیف تر از قبل بود البته فقط مقابل جونگکوک!

با سکوت جونگکوک تمین جلوتر اومد و ادامه داد:۹ سال پیش یه اتفاقی بین ما سه نفر افتاد همون سال تموم شد و رفت چه دلیلی داره که هنوز کشش میدی چرا ازارش میدی ؟این وسط اگه قراره کسی بخاطرش مجازات شه اون منم نه برادرم.. مقصر همه ی اون اتفاقاتم خود تویی نه برادره من

جونگکوک اخمی کرد و گفت:منظورت چیه؟

تمین خنده ناباوری کرد و گفت: اوه جونگکوک انقدر تورو و بیگناه جلوه دادن که خودتم باورت شده نه؟؟من تهیونگ نیستم که چرندیاتت و باور کنم جئون این منم کیم تمین...شما خودتون و با گفتن اینکه من اویزونت بودم تبرعه کردین ولی من فقط دوبار بهت ابراز علاقه کردم دفعه اول اشتباهم بود دفعه دوم اجباره تووو...!تو مجبورم کردی جلوی همه بهت ابراز علاقه کنم این تو دوستات بودین که برای سرگرمی هر بار تحقیرم میکردین هر بار کتکم میزدین اونوقت به تهیونگ چی گفتی؟بخاطر این که من ازت زده بشم این کارو کردی دروغگووو؟برادره ساده و زود باورم و با حرفاتون خام کردین حالا ازش طلب کارین !اون یه بار بهتون دروغ گفت...