14

7.7K 1K 159
                                    

با ذوق و بغض به چانیول زل زده بود، این احساسی بود که این مدت بهش عادت کرده بود. اما اون نگاهش چانیول و اذیت میکرد.. چی به روز پسرش اومده بود؟
با پیدا کردن پارکی ماشین و نگهداشت و گقت: پیاده شو

روی نیمکتی همون نزدیکی نشستن چانیول متعجب از نگاه خیره و سکوت تهیونگ سمتش چرخید و با نگرانی لب زد: چیشده تهیونگ؟ حرف بزن باهام تا کی میخوای اینجوری بهم زل بزنی؟

+دلم برات تنگ شده بود بابا

لبخندی زد سمتش خم شد و بغلش کرد بوسه ای روی موهاش زد و گفت: منم همینطور، بابا اینجاست توله خرس، من کنارتم..

لحن مهربون چانیول بغضش و شکوند و با گرفتن پهلوش سرش و تو سینش قایم کرد و بیصدا گریه کرد، چانیول که متوجه خیس شدن پیرهنش شد کلافه چشماش و بست و دستش و پشت کمرش کشید  چند دقیقه ای بهش فرصت داد خودش و خالی کنه... دستش و رو شونش گذاشت و اروم از خودش جداش کرد با دیدن چشمای سرخش اخمی کرد و اشکاش و پاک کرد

_یا همین الان میگی چیشده یا میرم اون مدرسه رو روی سر مدیر بی مسئولیتش و اون ابلها خراب میکنم تهیونگ دارم جدی میگم

تهیونگ به پشت نیمکت تکیه زد و همونطور که با پایین لباسش ور میرفت اروم گفت: دوسش دارم

چانیول جا خورد با مکث پرسید: چی؟ کیو؟

زیر لب زمزمه ای کرد چانیول که متوجه نشده بود با عصبانیتی که سعی داشت کنترش کنه غریدد: تهیونگ سرت و بلند کن و واضح حرف بزن

تهیونگ همچنان تو همون حالت بود که با داد چانیول از جاش پرید
_نشنیــــدی چی گفتم!؟ من اینجوری بزرگت کردم؟

این خوده چانیول بود همونی که جلوی ضعیف بودنش و میگرفت همونی که از بچگی تو گوشش میخوند مرد باید محکم باشه، اگه شتباه کردی مهم نیست یه مرد پای اشتباهاتش میمونه..از اشتباهات نترس اعتراف کن اما جبرانش کن.. اشکالی نداره اگه زمین بخوری، کم بیاری و گریه کنی به شرطی که بعدش بلند شی قوی تر از قبل محکم تر از قبل.. مهم تر از همه درد اگه تورو نکشه قوی ترت میکنه..درسته تنها کسی که میتونست کنارش بشکنه و به کمکش خورده شیشه هاش و جمع کنه چانیول بود پس دهن باز کرد و براش تعریف کرد 
.
.

چانیول با اخم به روبه روش خیره شد و گفت: این کارتون احمقانه بود من به ریوجینم گفتم اونم انگار هنوز بچس انتقام دیگه چه صیغیه ایه اون بکهیون  چرا جلوی این مسخره بازی و نگرفت واقعا درک نمیکنم شماها هیچی من از نامجون تعجب میکنم اون چرا تو این بچه بازی همراهیتون کرده نمیفهمم!

تهیونگ بی حرف به غرغراش گوش داد و وقتی مطمئن شد ادامه نداره گفت: چیکار باید میکردم بابابزرگ بذارم همینجوری تو اون مدرسه اذیتش کنن

چانیول چشم غره ای بهش رفت و گفت: نخیر میتونستی قبل از این که اون قرار احمقانه رو با اون پسره بذاری از بابات بخوای مدرست و عوض کنه و برگردی پیش مادرت بدون دغدغه بدون دله شکسته الان میخوای چه غلطی بکنی؟

Who are you?Where stories live. Discover now