29

7.6K 957 383
                                    


تهیونگ نموند که جوابی بده یا حتی جوابی بشنوه ‌‌...جونگکوک هم بی حرف از کنار جیمین گذشت اما جیمین بازوش و گرفت و سمت خودش چرخوند
-صبر کن ببینم چخبره ؟

کلافه سرش و کج کرد و گفت:چه خبری باید باشه؟

جیمین با رها کردن بازوش عصبی مقابلش قرار گرفت و گفت: میفهمی داری چه غلطی میکنی ؟

-نه نمیفهمم تو بگو

ضربه ای به قفسه سینش زد و گفت:احمق تو دوست دختر داری گیرم به تهیونگ اهمیت نمیدی گناه اون بیچاره چیه؟

اخمی کرد و جواب داد:چرا انقد بزرگش میکنی؟ مگه چیکار میکنم؟

نفس عمیقی کشید ، درحالی که از کنارش رد میشد چند ضربه اروم روی سینه جونگکوک زد و گفت:کش دادن این قضیه فقط به تهیونگ اسیب نمیزنه حواست به خودت باشه کوک!

.
.
.

مشغول برسی پرونده سربازا بود که سوجین بدون در زدن وارد اتاقش شد
-تهیونگ تهیونگ زود باش باید بریم پایین فک کنم یه اتفاقی افتاده

تهیونگ که فکر کرد کسی صدمه دیده فورا از جاش بلند شد و سمت در رفت در همون حال پرسید:چیشده کسی اسیب دیده؟

_نه فرمانده گفته اونجا جمع شیم مورد اضطراریه

تهیونگ که خیالش راحت شده بود نفس راحتی کشید و ارومتر از قبل به سمت محوطه حرکت کرد

شلوغ بود میشه گفت تقریبا کل پادگان اونجا جمع شده بودن با گیجی روبه جیمین سری به معنی اینکه چخبره تکون داد جیمین سمتشون اومد و کنارش ایستاد و اروم لب زد:مثل اینکه این اطراف زلزله اومد اطلاعات دقیقی ندارم الان جونگکوک میاد توضیح میده

همون موقع جونگکوک بالای سکو ایستاد و بلند گفت:ساکت

جمع در لحظه ساکت شد و احترام نظامی گذاشتن
-ازاد‌‌...نیم ساعت پیش تو منطقه چئونگ دام زلزله نسبتا شدیدی اومده همونطور که میدونین اینجا نزدیکترین پایگاه به اون منطقس نمیتونم پایگاه و خالی بذارم بجز چند نفرری که مشخص میکنم همتون تا یک ساعت دیگه با وسایل مورد نیازتون داخل محوطه باشین

تهیونگ روبه جیمین گفت:تلفات جانی هم داشته؟

-اره به احتمال زیاد شنیدم ناجور بوده

تهیونگ اخمی کرد و گفت:من که تنهایی نمیتونم!

جونگکوک که انگار حرفش و شنید بلند صداش زد :دکتر کیم؟

تهیونگ سمتش چرخید و گفت:بله؟

_جای نگرانی نیس تا شما برسین نیروی کمکی و دارو رسیده

تهیونگ که خیالش راحت شده بود تایید کرد

.
.
.

از پشت کامیون پایین پرید و همه جارو زیر نظر گرفت اوضاع از اون چیزی که فکر میکرد بدتر بود اونجا یه شهرک تازه ساخت بود خیلی از ساختمون ها نیمه کاره بودن و احتمالا علاوه بر ساکنین ،کارگرای زیادی هم زیر اوار بودن ... همهمه عجیبی بوود اونایی که سالم بودن در تلاش برای بیرون کشیدن بقیه از زیر اوار بودن و سربازای پایگاه خودشون که به سرعت برای کمک به سمتشون میرفتن

Who are you?Where stories live. Discover now