(هدیه) 25

4.3K 648 345
                                    

ااگه دوست داشتین پارت معرفی و چک کنید قشنگام*

جیهوپ خیره به چشمای اشنا و ارومش روی تخت نشست و گفت: خودتی مگه نه؟

تهیونگ لبش و تر کرد و گفت: خودمم.. هیونگ؟

جیهوپ بعد از مکث کوتاهی دستش و بلند کرد و سیلی نسبتا محکمی روی گونه ی تهیونگ کوبید  اون سه نفر بهت زده بهش نگاه کردن جیمین ناباور و زیر لب جیهوپ و صدا زد.. اما تعجب جونگکوک به سرعت جاش و به عصبانیت داد قدمی سمتشون برداشت ولی پشیمون شد و فقط به مشت کردن دستاش اکتفا کرد

یونگی ولی خودش و کنترل نکرد و داد زد: این چه کاری بود کردی؟

وضعیت تهیونگ از همه بدتر بود صورتش و که در اثر ضربه به سمتی خم شده بود رو به سقف گرفت و سعی کرد با پلک زدن جلوی اشکاش و بگیره این ضربه انگار تلنگری برای اتفاقات بد امروزش بود از صبح جوری بهش سخت گذشته بود که انگار یه ماه گذشته

جیهوپ در جواب یونگی گفت: حق ادم دروغگو همینه

واقعا همه اینا حقش بود؟

با نفس عمیقی سعی کرد خودش و کنترل کنه سرش و پایین اورد و خیره به چشمای جیهوپ اروم گفت:الان راحت شدی؟

جیهوپ تو سکوت بهش خیره شد

چشماش و بست و ثانیه ای بعد با نگاه جدی و بی حسی گفت: سرمتون تموم شه میتونید برید داروهاتون و به موقع مصرف کنید.. سعی کنید فشار زیادی به پاتون وارد نکنید در صورت تب و درد زیاد برگردین اینجا

بی توجه به نگاه نگران یونگی و جیمین دستاش و توی جیب های لباس فرمش فرو کرد و با دور زدن تخت و اون سه نفر وارد اتاقش شد به در تکیه داد و روی زمین نشست.

جونگکوک که تا اون موقع خودش و کنترل کرده بود مشتش و بالا اورد انگشت اشارش و تهدید وار مقابل جیهوپ تکون داد و با اخم غلیظی لب زد: دفعه اخرت بود جیهوپ اگه یه بار فقط یه بار دیگه دستت روش بلند شه جدا از رفاقتی که باهات دارم رفتار بعدم و تضمین نمیکنم

و از اونجا خارج شد جیمین که دنبال تهیونگ سمت اتاقش رفته بود و از پشت در صدای گریش و میشنید با ناراحتی و تردید دستش و سمت دستگیره برد اما لحظه اخر پشیمون شد با حرص لگدی به اب سرد کن کنار اتاق زد و اونم خارج شد

یونگی به جیهوپ نزدیک شد و گفت: تهیونگ اشتباه کرد درست ولی مگه منو تو نکرده بودیم؟ مگه عاملش خودمون نبودیم؟ این سیلی و اگه حقش بود که نبود و نیست جونگکوک باید میزد نه تو...  فقط برای اینکه اشتباه اون با اشتباهای من و تو فرق میکنه نمیتونیم قضاوتش کنیم زیاده روی کردی هوپی باید ازش عذر خواهی کنی

یونگیم تنهاش گذاشت و وارد اتاقش شد نگاهش و به اتاق تهیونگ داد.. یعنی اشتباه کرده بود؟
.
.
.

Who are you?Where stories live. Discover now