پارت اول white butterfly و اپ کردم دوست داشتین بخونین..
☆ریوجین با اضطراب درحال جنب و جوش بود بعد از چند سال قرار بود پسره بی معرفتش و ببینه فقط خودش حالی که اون لحظه داشت و درک میکرد
تهیونگ موقع ناهار انقد غر زد که جین دست به کار شد براش غذا درست کنه، با اخم و قیافه تخس دست به سینه روی صندلی میز ناهار خوری نشسته بود و به جین که مشغول اشپزی بود زل زد
ریوجین حین اینکه طی و برمیداشت و سمت تهیونگ میگرفت گفت: پاشو..پاشو اینجا رو طی بکش
تهیونگ چشم غره ای بهش رفت و گفت: یواش یواش داره حسودیم میشه هااا همین دوساعت پیش داشتی میگفتی هیشکی میثی مین حیویسیش بی خیردی خیریکیت نیـــــ
ریوجین حرفش و با پس گردنی قطع کرد و در تلاش برای قورت دادن خندش اخم مصنوعی کرد و گفت: ادای منو در نیار پدصگ پاشو ببینم
تهیونگ لب برچید و حین بلند شدن طی و با حرص برداشت و زیر لب غر زد: چرا هرموقع کم میارین از بابای بدبخت من مایه میذارین!
_بله بله؟ ازکی شما طرفدار بابات شدی؟
+از همون موقع که تمین و به من ترجیح دادی!
_تهیونگ؟؟؟
نگاهش و از مادرش گرفت و گفت:ها؟
ریوجین ملاقه رو از دست جینی که تو سکوت به بحثشون میخندید گرفت تهدید وار بالا گرفت و گفت: اختیاری دهنت و میبندی یا اجباری گل بگیرم برات؟
تهیونگ لباش و روی هم فشرد و مشغول طی کشیدن شد مدتی گذشت...ریوجین درحالی که به طرف اشپزخونه میرفت نگاهی به جین و تهیونگ که پایین کاناپه مقابل تلوزیون نشسته بودن پی اس میزدن و برای هم کری میخوندن انداخت و لبخندی زد جین واقعا برخلاف شخصیت اروم و جدیش تمام تلاشش و برای ایجاد یه رابطه خوب با تهیونگ میکرد
صدای زنگ خبر از حضور یکی از مهمون ها میداد در و باز کرد و با برادرش و چانیول مواجه شد با لبخند بهشون خوش امد گفت از جلوی در کنار رفت
چانیول به محض ورود به خونه داد زد: پسره من کجاست؟
تهیونگ با شنیدن صداش دسته بازی و ول کرد و از جاش بلند شد
+اینجام پیر مردبه سمت اغوش باز چانیول پرواز کرد و خودش و به اغوش گرمش سپرد... چانیول چشماش و بست و دستاش و دورش حلقه کرد
_اخـــــــــــخ ارامش منو بلافاصله ضربه ای به کمرش برخورد کرد سرش و چرخوند که با قیافه اخمو بکهیون مواجه شد بلند خندید و دوست پسر حسودش و هم به اون اغوش دعوت کرد تهیونگ چشم غره ای به داییش رفت و گفت: واقعا که چهل سالته خجالت نمیکشی حسودی میکنی؟
بکهیون هم چشم غره ای بهش رفت و گفت: تو چی گنده بک سی سالته خجالت نمیکشی خودت و لوس میکنی؟
YOU ARE READING
Who are you?
Action☆ "جونگکوک: این سرگرمی جدید جذابه.. ازش خوشم میاد یونگی:بنظرم اصلا به عنوان سرگرمی بهش نگاه نکن اینی که من میبینم کم کم هممون و تبدیل به سرگرمی میکنه...! " [تهیونگ برای گرفتن انتقام برادر دوقلوش از موقعیت خوبه درس خوندن توی امریکا میگذره و وارد مدرس...