*شرط و نرسوندین ولی بقیه گناه دارن اینبارم میذارم همینجا بدین که یادتون نره☆
سوار موتورش شد و سمت مکان امنش رفت، جایی که هیچکس ازش خبر نداشت.. موتورش و توی پارکینگ ساختمون پارک کرد وارد اسانسور شد و دکمه R و فشرد، با وردش به پشت بوم باد سردی صورتش و نوازش کرد که باعث شد سرش و بیشتر تو یقش فرو ببره... ارنج هاش و روی لبه دیواری که سرتاسر پشت بوم و گرفته بود و تا زیر سینه ی جونگکوک میرسید، گذاشت و به سئولی که زیر پاهاش بود خیره شد.
احساس میکرد مغزش خالی از هرفکر و قلبش خالی از هر حسیه، به راحتی رو دست خورده بود تهیونگ ولش کرده بود اونم درست وسط راهی که جونگکوک کل مسیرش و فقط بخاطر اون اومده بود..!
به این فکر کرد که چرا زودتر نفهمیده؟ اما خب جوابش حداقل برای خودش واضح بود.. اون به تمین هیچ توجهی نداشت که با ورود تهیونگ بتونه متوجه تفاوتاشون بشه... اما تهیونگ فرق میکرد..شاید اولش نه، اما از یه جایی به بعد تبدیل شد به هر روز، هرساعت و هر دقیقه ی افکارش..!اون به طور کلی روی زندگی جونگکوک اثر گذاشته بود... جدا از ترکی که تهیونگ روی قلبش انداخته بود جونگکوک تحسینش میکرد..
درگیری شدیدی بین مغز و قلبش ایجاد شده بود.. قلبش به تهیونگ حق میداد اما مغزش بشدت اونو رد میکرد.. تهیونگ میتونست انتقام برادرش و با کتک زدنش بگیره کاری که توش مهارت داشت اما چرا قلبش و نشونه گرفت.. یعنی گناه جونگکوک انقدر نا بخشودنی بود که باید با قلبش تاوان میداد؟
با یاداوری بوسه یه طرفش تو بیمارستان پوز خند زد سرش و رو به اسمون گرفت و زیر لب زمزمه کرد: من گفتم تاوانش و میدم ولی نمیدونستم انقدر سنگینه ..!
نفهمید چقدر گذشت اما در اخر مصمم از اون ساختمون خارج شد.. برنده اون درگیری، مغزش بود و جونگکوک قلب عاشقش و توی همون پشت بوم جا گذاشت.. نتیجه ساعتها فکر کردنش نفرتی بود که جای اون عشق و گرفته بود
گوشیش و از جیبش در اورد، با دیدن اسکرینش پوزخندی زد اولین و شاید راحت ترین مرحله عوض کردن اسکرین گوشیش بود سخت بود پاک کردن اون خنده خوشگل اما جونگکوک ازش گذشت به راحتی...!
شماره ای گرفت و منتظر موند
_جونگکوک؟ الان نباید سرکلاست باشی؟ مشکلی هست؟
دم عمیقی گرفت و برای نگران نکردن پدرش گفت: میخوام مدرسم و عوض کنم بابا...!
پدرش لحظه ای سکوت کرد و گفت: مطمئنی؟
+بله
_اما برای چی؟
+میخوام برم مدرسه شبانه
_الان مگه وقت عوض کردن مدرسس پسر
+بابا تازه اول ساله هیچ مشکلی نیست
(مدارس کره از اسفند شروع میشه اما خب من یکم تغییرش دادم و از بعد کریسمس شروعش کردم!:))
_خیلی خب اگه این چیزیه که میخوای درستش میکنم
ESTÁS LEYENDO
Who are you?
Acción☆ "جونگکوک: این سرگرمی جدید جذابه.. ازش خوشم میاد یونگی:بنظرم اصلا به عنوان سرگرمی بهش نگاه نکن اینی که من میبینم کم کم هممون و تبدیل به سرگرمی میکنه...! " [تهیونگ برای گرفتن انتقام برادر دوقلوش از موقعیت خوبه درس خوندن توی امریکا میگذره و وارد مدرس...