بعد از پایان سخنرانی ژنرال و تشکر ویژه از عکس العمل سریع پایگاه برای جلو گیری از رشد اون ویروس وارد اتاق جونگکوک شد روی مبل مقابل میز جونگکوک نشست جونگکوک هم احترامی گذاشت و با ازاد گفتن پدرش رو به روی اون نشست..
_چی بهش گفتی اونجوری رنگش پرید؟
مرد به پا رو پا انداخت و با خونسردی گفت: به تو چه؟
جونگکوک سعی کرد صداش و کنترل کنه پس از بین دندوناش معترض پدرش و صدا زد که مرد تو همون حالت جواب داد: واقعا میگم صحبت های منو دامادم به تو مربوط نمیشه
_یعنی چی مربوط نمیشه اون خودش حالش خوب نبود معلوم نیست چی بهش گفتی که... چــی؟!!
چی اخر و بهت زده به زبون اورد و خیره شد به چهره خندون پدرش!
_از کجا فهمیدی؟
همون موقع سربازی براشون قهوه اورد و بعد از احترام از اونجا خارج شد
ژنرال در حالی که خم شد فنجون قهوش و از روی میز برداره نیم نگاهی به پسرش انداخت و بدون اینکه جواب سوالش و بده سوال دیگه پرسید: این همون پسریه که تو دبیرستان دلت و برده بود درسته؟چشمای جونگکوک درشت شده و لب زد: اونم میدونی؟
_من و دست کم نگیر پسرم...حالا بگو چیشد که بهم زدین و بعد نه سال بهم برگشتین؟
نگاه چپی بهش انداخت و گفت: مطمئنی اینم نمیدونی؟
مرد فقط منتظر بهش نگاه کرد که کلافه جواب داد: قضیش طولانیه!
_مشکلی نیست وقت داریم!
نفس عمیقی کشید و گفت: بخاطر دروغی که بهم گفت جدا شدیم اون یه برادر دو قلو داره اون موقع خودش و جای برادرش جا زد برای اینکه از من انتقام بگیره و موفقم شد
مرد ابرویی بالا انداخت و پرسید: انتقام؟ انتقام چیو؟
با یاد اوری کارهایی که تو دبیرستان انجام داده بود کمی خجالت زده گفت: قلدری میکردم براش برای برادرش البته...
از ناباوری نگاه پدرش لب گزید و نگاهش و دزدید
_برادرش بهم علاقه داشت اما من خیلی اذیتش کردم سال اخر که بودیم درست بعد از کریسمس یهو ورق برگشت دیگه اون پسر تو سری خور و ضعیف نبود هر زخم زبونی که میزدم یه جواب تو استینش داشت نه فقط مقابل من اون زبون سه متریش برای همه دراز بود دست بزن داشت همچین گرد و خاک راه مینداخت تو مدرسه بیا و ببین ازم خواست یه مدت باهاش قرار بذارم منم نمیدونم چرا قبول کردم و بعدش دلم رفت براش اما زیاد طول نکشید که فهمیدمــ.._برادرشه!
جونگکوک فقط سر تکون داد که مرد با اخم پرسید: خب بعدش چیشد؟!
_هیچی برادرش برگشت مدرسه اونم برگشت امریکا
_نرفتی دنبالش؟
YOU ARE READING
Who are you?
Action☆ "جونگکوک: این سرگرمی جدید جذابه.. ازش خوشم میاد یونگی:بنظرم اصلا به عنوان سرگرمی بهش نگاه نکن اینی که من میبینم کم کم هممون و تبدیل به سرگرمی میکنه...! " [تهیونگ برای گرفتن انتقام برادر دوقلوش از موقعیت خوبه درس خوندن توی امریکا میگذره و وارد مدرس...