CHAPTER 14
NEW EMOTIONAL PROBLEMS
در حالی که جین و سانی مشغول شروع فصل عاشقانه هایشان پس از چند ماه بودند فردی مشغول با ظاهر جیمین تصمیم گرفت تا جیمین واقعی رو به قتل برسونه....
درست زمانی که جیمین و تهیونگ تونسته بودن اون زیرزمینی که بی شباهت به شکنجه گاه بود رو پیدا کنند.
و حالا بعد از تحویل اسلحه جیمین به اداره مشکلات یکی پس از دیگری نمایان شدند. از رفتن برق دپارتمان کالبد شکافی و مصدوم شدن خانم جانگ مسئول تحقیقات پروژه ما تا باز کردن جعبه ای توسط هانا که پر از تیغ بود و منجر شد تا شبونه همراه هم به بیمارستان برن.
و حالا یکی از مدارک مهم پیدا و دیگری در هاله ای از ابهام رو به نابودیه...
رفتن برق ساختمون.....
زنی که ادعا میکنه همسر یکی از قربانیان اون ازمایش های خطرناک بوده و واقعیت عجیبی که پشت پرده ان قاچاق مواد مخدر بوده....
اگر اون ها نتونن به موقع جلوی این فاجعه هایی که در حال رخ دادنه رو بگیرن چی؟
و حالا به قول تهیونگ یک مشکل تبدیل شده بود به یک کلافه درهم گره خورده.
از دید جیمین:
نمیدونم چطور به دکتر نگاه کردم که گفت: اگر دوست داری میتونین همراهش بیاین البته اگر با دیدن خون حالتون بد نمیشه.
+نه مشکلی نداره میتونم همراهیتون کنم فقط....
-مشکلی هست؟؟
+ما نمیدونیم اون تیغ هایی که دستش رو بریده توی چه شرایطی بوده.
-منظورتون از شرایط دقیقا چه شرایطیه؟ به لحاظ تمیز بودن و نبودن؟
+تقریبا.
-پس قبلش میگم با نمونه برداری و ازمایش چک کنن و ممنون که اطلاع دادین.
سرم رو تکون دادم و به سمت هانا که روی تختی نشسته بود رفتم: الان میان ازت ازمایش میگیرن بعد شروع میکنن کارشونو.
هانا کمی نگران به نظر میرسید : مشکلی پیش اومده؟
+ما نمیدونیم اون تیغ ها به دارویی الوده بوده یا نه پس بهترین کار همین بود.
لبخندی زد: ممنونم.
+کاری نکردم...مطمئنم اگر هیوجین و سانی هم بودن همینکارو برات میکردن.
رنگ نگاهش فرق کرد و دیگه از اون حالت زیبای کمی قبل که لبخندش رو توی چشم هاش هم میتونستم ببینم خبری نبود.
پس صداش زدم: هانا....
نگاهش کمی سرد شد، با نگاه کردن بهش انگار برای لحظه ای در اواسط فصل بهار درست وقتی با لبخد به درخت هایی که سرسبز شده بودند نگاه میکردی بادی سرد مجبورت میکرد تا نگاه از اون منظره بگیری.
YOU ARE READING
♜✎ 𝐄𝐧𝐝𝐥𝐞𝐬𝐬 𝐆𝐚𝐦𝐞 / بازی ناتمام
Fanfictionژانر: جنایی، اسمات، عاشقانه، درام، مافیایی سرگرد کیم تهیونگ، برای کمک در حل پرونده ای به ساختمان مرکزی سئول منتقل شده..!!!.....حالا ستوان مین هیوجین که به سختی خاطراتش را فراموش کرده با برگشتن تهیونگ دوباره ذهنش آشفته شده. اما تهیونگ برای نوشیدن جام...