PART 23: آبی لاجوردی قسمت 2

52 13 2
                                    


CHAPTER 23

AZURE BLUE (2)


از دید سوم شخص:

در حالی که جیمین و هانا در عالمی به دور از وضعیت فعلی سیر میکردند تهیونگ و هیوجین متوجه حضور چند نفر که چندان آدم حسابی نبودن شدند.

هیوجین که چهره یکی از افرادی که در فضای نیمه تاریک کنار دیوار کلاب رو تشخیص داده بود تهیونگ رو صدا زد: ته‌ته....

تهیونگ که تا به اون لحظه اسمش رو انقدر شیرین از زبان هیوجین نشنیده بود با لبخند نگاهی به او انداخت و در حالی که سرش رو به چپ و راست تکان میداد گفتم: نه نه نه الان وقتش نیست که دلبری کنی مادمازل.

-تهیونگ دلبری نمیکنم کارت دارم، اون جا رو نگاه کن!!!!

+کجا؟ کنار کلاب رو میگی؟ چیزی شده؟

-به اون پسر مو بلند نگاه کن...

+اونی که کت چرم قهوه ای تنش هست؟

-اهوم همون، تهیونگ من میشناسمش.

+یعنی چی؟

-حس میکنم توی یکی از مهمانی های بلیک دیدمش.

دست هیوجین به روی دستگیره در نشست که تهیونگ پرسید: تنهایی؟ کجا میخوای بری سرکار خانم؟

-نمیتونم صبر کنم تا موقعیت رو از دست بدم.

+من میرم.

-نه اگر تو بری فکر میکنن میخوای دعوا به راه بندازی میدونی که جو اینجور فضاها چطوره.

+پس با هم پیاده میشیم متوجهی؟ این یک خواهش به عنوان دوست پسرت نیست ستوان مین به عنوان مافوقته.

-چشم قربان.

هر دو همراه هم از ماشین پیاده و به سمت چند پسر که با استایل های عجیب در کنار دیوار ایستاده بودند به راه افتادن. کمی بعد یکی از پسر ها با دیدن هیوجین سوتی زد و رو به دوستش گفت: اونجارو ببین..........

پسری که به نظر برای هیوجین اشنا بود لبخند چندشی زد: فکر میکنم لقمه امشبمون خودش تصمیم داره وسط تله بشینه.

تهیونگ در حالی که یک دستش رو داخل جیبش فرو کرده بود و نی سفیدی را میان دندان های سمت راست فکش حرکت میداد با قدم های کنار هیوجین ایستاد: خب میگفتی....

-تو کی باشی که بخوای با من اینجوری حرف بزنی؟

تهیونگ بعد از تف کردن نی روی زمین نگاه خشن و با ابهتش رو به پسر مقابلش داد: دفعه بعدی که نگاه هرز و هیزت روی بدنش بچرخه انگشت هام رو طوری توی مردمکت میچرخونم که دیدن صورتم برات آرزو بشه.

پسر که حالا کمی از تهیونگ ترسیده بود سکوت کرد و پس از یک دقیقه رو به سایر دوستانش گفت: بریم بچه ها.

♜✎ 𝐄𝐧𝐝𝐥𝐞𝐬𝐬 𝐆𝐚𝐦𝐞 / بازی‌ ناتمامDove le storie prendono vita. Scoprilo ora