PART 24: حرکت معکوس

31 12 1
                                    


CHAPTER 24

REVERSE MOVEMENT


از دید سوم شخص:

هیوجین با حس لمس شدن مژه های چشمش توسط چیزی از خواب عمیق‌اش بیدار شد؛ کم‌کم پلک هاش رو از هم فاصله داد که با صورت خندان تهیونگ رو به رو شد: صبح بخیر.

-صدای گرفته سر صبحت هم گیرایی داره مادمازل.

+البته برای فراری دادن پرنده ها.

هردو خندیدن که هیوجین دستش رو پشت گردن تهیونگ حلقه کرد: فکر کنم خواب موندیم هر دوتامون اره؟ اما من مطمئنم ساعتم رو کوک کرده بودم تو از چیزی خبر نداری؟

تهیونگ در حالی که چشمش رو در حدقه میچرخاند با حالت بامزه‌ای پاسخ داد: اممم نمیدونم ولی شاید یک نفر صلاح دیده که همسرش بیشتر بخوابه و کمی بیشتر استراحت کنه.

-اون بیست و چهار ساعت نبود، حس میکنم یک روز رو به اندازه سه روز زندگی کردم... این حجم از اتفاقات رو برای هر کسی تعریف کنی فکر میکنه توی دنیای مارول زندگی میکنیم.

+اگر زندگی میکردیم دوست داشتی من چه شخصیتی باشم؟

-کاپیتان امریکا!! اهوم شخصییت مورد علاقم...

+دلیل خاصی داره؟

-طوری که هیچ وقت کم نمیاری رو خیلی دوست دارم. حس حمایتی که ازت میگیرم شبیه..ام...اها..شبیه رابطه درخت با ریشه هاشه.

+توصیف هات رو باور کنم یا میدون جنگ دیشب رو ؟

-میتونی به یک ترکیب از هردوتاش فکر کنی.

+جذابه.

-گفتی اتفاقات دیشب.. وقتش نیست از تخت نازنینمون بلند بشیم و بریم برای ادامه تحقیقاتمون؟

+نمیشه کمی بیشتر توی این حالت بمونیم؟

-کاش میشد...

+یادته اون شب برات از طناب دار گفتم؟

-یادمه!! من بودم که اجازه ندادم وقتی طناب دار دور گردنته صندلی از زیر پات بیوفته..حس خوبی داشت.

+نظرم عوض شده.

-چی؟

+الان به نظرم دست های تو طناب دار قشنگی به دور گردن منه، اگر با این دست ها بخوان دارم بزنن خودم اون صندلی رو کنار میزنم تا توی دست هایگره خورده تو به دور گردنم بمیرم.

-اگر روزی گره دست های من مانعی برای نفس کشیدن تو بشه ترجیح میدم گره هاشون رو برای همیشه باز کنم.

+وقتی این حرف های قشنگ رو میزنی دوست دارم روز رو همینجا به شب برسونیم.

-اما به نظرم بهتره زودتر بیدار بشیم چون.....

♜✎ 𝐄𝐧𝐝𝐥𝐞𝐬𝐬 𝐆𝐚𝐦𝐞 / بازی‌ ناتمامМесто, где живут истории. Откройте их для себя