PART 19: واسطه

33 12 1
                                    


CHAPTER 19

GO-BETWEEN


از دید هیوجین:

تهیونگ کمی بعد همراه سه همبرگر با پنیر اضافه به سمت ماشین برگشت: سه تا؟

خندید: راستش موقع خریدنش صورت جین از جلوی چشم‌های تکون نمیخورد گفتم برای جین هم بگیرم.

-پس بریم با هم بخوریم؟

+تا اونجا میتونی این بو رو تحمل کنی و نخوری؟

-یاااا

تهیونگ خنده ای زیبا تحویلم داد و گفت: برات سیب‌زمینی سرخ شده هم خریدم با اون شروع کن تا برسیم اداره.

-پس اون پیتزایی معروف تو بودی؟

+پیتزا؟منظورت رو متوجه نمیشم.

-کسی که اون سیب زمینی سرخ شده ها رو برام سفارش میاورد و نتونستم بفهمم کیه اون تو بودی با این تفاسیر؟

+اره من بودم، اما پیتزایی معروف چرا؟

-اون روز ها بچه ها بهم میگفتن که یک پیتزا مَن عاشقم شده و برام این رو میاره، کسی نمیدونست این ها کار رییس با جذبه اداره است.

+نمیدونستم همچین فکری میکنی، یادداشت هایی که زیرش میزاشتم رو نمیخوندی؟

-یادداشت؟چه یادداشتی؟

+واقعا نمیدیدش؟

-امم راستش من هر وقت غذام تموم میشد اون رو توی سطل مینداختم.زیرش برگه ای نبود.

+توی درش میچسبوندم، بازش نمیکردی ببینی اون کاغذ چیه؟

-اوه، خب راستش من عادت دارم وقتی سس رو توش میریزم درش رو میبنم و تکونش میدم تا خوب مخلوت بشه برای و چون فکر میکردم اون کاغذ تبلیغ هستش با خود جعبه دور مینداختم.

متعجب به سمتم برگشت که خندیدم: لب هاتو اونطور غنچه نکن من نمیدونستم اون هارو چه کسی میاره که بخوام به وجود نامه یا نبودنش فکر کنم، به نظرم بهتره فکر پروپوزالی که حلقه رو داخل کیک یا شامپاین میزارن نباشی.

+مطمئن باش من هم دوست ندارم همچین شب مهمی با شستوشوی معده به پایان برسه برای بیرون کشیدن حلقه.

-پس اعتراف کردی که قراره ازم خواستگاری کنی؟

+کسی گفته بود قراره انجامش ندم؟تو از فامیلی مین خسته نشدی؟دوست نداری یک فامیلی جدید رو امتحان کنی؟ مثلا «کیم».

-جالب به نظر میرسه.

+موافقم.....فقط..متوجهی که الان تو هم جواب خواستگاریم رو دادی؟

-من که چیزی یادم نمیاد!!!

صورت تهیونگ کمی جمع شد و من لبخند شرورانه ای زدم که روی صورت اون هم نیمچه لبخندی نشاند.کمی بعد به اداره رسیدیم و مستقیم به سراغ جین رفتیم: چطور پیش رفت؟

♜✎ 𝐄𝐧𝐝𝐥𝐞𝐬𝐬 𝐆𝐚𝐦𝐞 / بازی‌ ناتمامWhere stories live. Discover now