CHAPTER 35
A START FROM ITALY
بعد از صحبت های رد و بدل شده بین جیمین و پدر یئون حالا او به هیچکس تعلق نداشت جز یک دختر و او کسی نیست جز هانا که همزمان با این صحبت ها چمدان هایش را بسته بود تا برای مقدمات این سفر ماجراجویانه پلیسی اماده بشود.
جیمین در حالی که سوار بر ماشین اش بود شماره او را گرفت اما بعد از اخرین بوق هم مخاطب خاصش پاسخ نداد پس شماره هیوجین را گرفت و منتظر شد: هیو..
-تو کجایی جیمین چرا جواب ندادی پیام هات رو؟
+هانا کجاس؟ مگه نگفتی برای چکاپ با خودت همراهش میکنی چطوری امشب پرواز داره؟
-گفت خودش عصر برای همین کار ها از خونه رفته برای همین کار انجام نشده نداره، فکر میکنی به موقع برسی؟
+نمیدونم.
-خیلی وقت نیست راه افتاده بهش زنگ بزن فکر میکنم برسی بهش.
بدون ادامه دادن تلفن تماس را قطع کرد و تا رسیدن به فرودگاه اینچئون بی وقفه شماره مخاطبی را که این روزها از هانا نامش به other half تغیری یافته بود شماره گیری کرد.
انگار هانایی که در این روزهای اخر مظلوم به نظر میرسید حالا دوباره به جلد اصلی سرسخت اش بازگشته و تصمیمی برای بخشیدن این عاشق خاطا کار ندارد. گاهش با نگفتن فقط ماجرا را برای خودمان پیچیده تر میکنیم و با نگفتم هم همینطور!! در این لحظات تصمیم گرفتن چقدر سخت است انگار باز برمیگردیم به داستان حدس زدن شی پنهان شده در زیر یکی از سه لیوان غیر شفاف؛ درست لحظه ای که هیچ فرصتی باقی نمانده و با ته مانده پولی که داشتی بر روی اخرین حدس ات شرط بندی کرده ای.
با رسیدن مقابل درب فرودگاه سوئیچ را به طرف یک فرد با یونیفرم پرت کرد: مراقبش باش تا برگردم.
-اما قربان شما نمیتونین اینجا...
+ببین، باید برم و با کسی خداحافظی کنم بدون اینکه با دلخوری از اینجا بره هوم؟؟ پاداش خوبی بهت میدم.
چشم های پسر رنگ مهربانی گرفت: با خیال راحت برین من مراقبم آقا.
جیمین به طرف سالن دوید تا خودش ر به بخش اطلاعات پرواز برساند:ببخشید خانم من دنبال..
زن که عجله او را درک کرده بود به میان حرفش آمد: اسم و شماره پروازشون رو بهم بگین.
-کیم هانا، امامن نمیدونم شماره پروازش چنده او باید به زودی کره رو به مقصد ایتالیا ترک کنه.
زن چیزی رو داخل کامپیوترش تایپ کرد و میکروفون اش را روشن کرد: مسافر محترم پرواز شماره 581 خانم کیم هانا لطفا به اطلاعات مراجعه کنید.
YOU ARE READING
♜✎ 𝐄𝐧𝐝𝐥𝐞𝐬𝐬 𝐆𝐚𝐦𝐞 / بازی ناتمام
Fanfictionژانر: جنایی، اسمات، عاشقانه، درام، مافیایی سرگرد کیم تهیونگ، برای کمک در حل پرونده ای به ساختمان مرکزی سئول منتقل شده..!!!.....حالا ستوان مین هیوجین که به سختی خاطراتش را فراموش کرده با برگشتن تهیونگ دوباره ذهنش آشفته شده. اما تهیونگ برای نوشیدن جام...