PART 17: مرحله جدید

33 12 2
                                    


CHAPTER 17

NEW LEVEL


از دید هیوجین:

مقابل میز سویا ایستادم : سویا یک ماشین با شماره پلاک WD 38501 دقیقا چند وقت پیش به واحد پزشکی قانونی حمله کرده بوده که شامل 3 سر نشین میشده، میخوام هرچی اطلاعات در موردش هست رو برام پیدا کنی.

-غیر از این میخواستین تعجب میکردم، پس همون در حد 10 صفحه اطلاعات خلاصه شده براتون میفرستم.

+کامل بفرستم که چیزی جا نمونه.

-کامل باشه نمیخونین قربان.

با چشم های گرد شده بهش نگاهی انداختم : ییییا هان سویا...

-قربان برای هر برگ کاغذ میدونین چند درخت باید قطع بشه؟ فایل توی کامپیوتر رو هم به خاطر چشم هاتون نمیخونین چون باید خط بکشین و هایلایت کنین.

+میدونستی که.......

-بله میدونستم.

+حرف من هنوز تمام نشده بود...چیو میدونی؟

-میدونم که اگر کاری که میکنم به اندازه کافی خوب نبود تا الان به خاطر این رفتارم عذرم رو خواسته بودین.

لبخند ریزی زدم و با گفتم «ما داخل اتاق هستیم» همراه تهیونگ به سمت داخل قدم برداشتیم. سویا دختر زرنگ و باهوشی بود. از روزی که به این واحد اومده مدت زیادی میگذره و به جرئت میتونم بگم بار ها میتونستم حکم توبیخ براش بنویسم به دلیل رعایت نکردن سلسله مراتب اما این دختر خیلی خاصِ.

بدون اینکه نیاز به تذکر و یا تاکید بر روی چیزی باشه تحقیق میکنه و نشونه هارو به درستی از هم تشخیص میده.گاهی نشونه هایی که از دید من بی اهمیته برای اون بسیار حائز اهمیت هست و این خودش خیلی از ماموریت ها رو توی مسیر درست خودشون قرار میده.

با تکون های دست تهیونگ ازافکارم بیرون کشیده شدم: کجایی؟

+ببخشید داشتم به سویا فکر میکردم.

-اوه ، واقعا دسیتیار خوب و موجهی داری.

این رو گفت و بلند خندید، میدونستم منظورش از زدن این حرف چی میتونه باشه، طرز برخورد سویا و من : اما تهیونگ اون خیلی باهوشه.

-قطعا همینطوره، اون حتی میدونه تو چه طور باید پرونده هارو بررسی کنی این چیزی هست که من بعد از این همه سال ازش بی اطلاع بودم.

+اوایل بک منشی ساده بود و الان یک افسر، پیشرفت خوبی داشته.

-دیگه چی ازت میدونه که من بی اطلاع هستم مادمازل؟

+الان متوجه میشی.

به ساعت اشاره کردم و شروع کردم به شمردن: 1...2...3

♜✎ 𝐄𝐧𝐝𝐥𝐞𝐬𝐬 𝐆𝐚𝐦𝐞 / بازی‌ ناتمامTempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang