CHAPTER 27
AN UNEXPECTED MEETING
در حالیکه جانگکوک موفق شد تا تردیدی در دل هیوجین ایجد کند ناپدید شده بود و هیوجین را در حالی که احساس میکرد در چاله سیاهی از تفکرات مسموم تنها مانده است باقی گذاشت.
اما تاریکی مطلق وجود نخواهد داشت، ستوانی که از بدو ورود نفرت عجیبی از خودش در وجود هیوجین پرورش داد حالا برای کمک به او برآمده اما این کمک خودش علامت سوالی بزرگ به روی پرونده ساخت......
اطلاعاتی که از کامپیوتر هیوجین به خانه اش منتقل شده بوده است به دست هیوجین نرسیده و این یعنی اطلاعات توسط شخص دیگری دریافت شده.
تهیونگ یا جانگکوک؟
درست در تاریخی این اتفاق رخ داده است که هیوجین نمیتواند متوجه شود کار چه کسی میتواند باشد، جگرگوشه ای که برایش دلبری میکند و یا مردی که به هیوجین نشان داده است اگر کسی زندگی ات را نجات میدهد نمیتواند فرشته باشد.
******
سرهنگ تلفنش را پاسخ داد و بعد از گفتن «آره اینجاست» نگاهش را به هیوجین داد تا عکس العملش را متوجه شود. اما با دیدن حالت صورت درهم او از اضافه کردن بحثی جدید خودداری کرد: عزیزم پسر عزیزت باهات کار داره.
-اوه...سلام پسرم.
حالت صورت خانم کیم هر لحظه بیشتر از قبل تغییر میکرد: واقعا؟ خب اینکه خیلی خوبه یعنی میخوای برگردی تا شرکت خودت رو راه بندازی؟
اقای یو نگاهی پرسشگرانه به همسرش انداخت: میخواد برگرده؟
صدایی آشنا از داخل راهرو حواس همه اهل خانه را جلب کرد: انتظار نداشتین برگردم؟؟
خانم کیم از سر جایش بلند شد و با عجله به سمت پسرش رفت، هیوجین نمیدانست از آخرین باری که پسر قد بلند مقابلش را میدید چقدر گذشته است؛ تنها چیزی که از او به خاطر داشت حس حمایتش بود.
حمایتی که حتی هنگام بازی های کودکی از خود نشان میداد تا هیوجین احساس تنهایی نکند.
سرهنگ با لبخند از سر جایش بلند شد: فکر نمیکنی انقدر یهویی برگشتن ممکن بود باعث بشه تا حال مادرت دوباره به هم بریزه؟
-نه خیالتون راحت باشه.
+بیا اینجا پسر.
اقای یو پسرش را در آغوش گرفت و مردانه چند ضربه پشت کمرش زد، درحالی که از او جدا میشد به هیوجین اشاره ای کرد: شناختیش؟
-درسته عوض شدی ولی این چشم ها هنوز هم مثل قدیم پر از شیطنته.
هیوجین لبخندی زد و به اغوش باز شده مقابلش خیره شد: نمیخوای یک بغل به این دوست قدیمی هدیه بدی؟
KAMU SEDANG MEMBACA
♜✎ 𝐄𝐧𝐝𝐥𝐞𝐬𝐬 𝐆𝐚𝐦𝐞 / بازی ناتمام
Fiksi Penggemarژانر: جنایی، اسمات، عاشقانه، درام، مافیایی سرگرد کیم تهیونگ، برای کمک در حل پرونده ای به ساختمان مرکزی سئول منتقل شده..!!!.....حالا ستوان مین هیوجین که به سختی خاطراتش را فراموش کرده با برگشتن تهیونگ دوباره ذهنش آشفته شده. اما تهیونگ برای نوشیدن جام...