CHAPTER 42
PHOTOS BEHIND THE WALL
اعتماد؟
بعد از کار در معدن و حتی شاید اتش نشان بودن میتواند سخت ترین کار در دنیا باشد، حالا هیوجین برای رهایی از این منجلاب چند راه بیشتر پیش رویش نداشت یا باید به بلیک اعتماد کند و یا بیخیال او شود.
هرچند که حرف های بلیک تقریبا با عقل جور در میامد اما میتوانست؟ میتوانست که به حرف های او اعتماد کند تا به این گرفتاری پایان دهد؟
دیگر در لحن صحبت های بلیک خبری از نیش و کنایه نبود و این هیوجین را بیشتر از قبل به فکر فرو میبرد "اگر به او اعتماد کنم مشکلی پیش نمیاد؟" ، "اگر با این کار همه را در خطر بندازم چی؟" و در اخر با خود زمزمه کرد: حالا که پابلو میدونه بلیک ناپدید شده ممکنه به ما شک کنه؟
-شک داری؟
به بلیک نگاه کرد: چرا باید برای اون مهم باشی وقتی که یه مهره سوخته شدی؟
+دقیقا دو روز قبل از اینکه شما منو پیدا کنین افرادش بهم سر زدن.
-بخش مهمش رو بگو چون سر زدن به تو انقدر ها هم مهم نیست.
+اگر ادامه حرفم رو بشنوی برات مهم میشه.
هر سه نفر آن ها به بلیک خیره بودند تا بتواند لب باز کند: این یعنی شما فقط هشت روز وقت دارین تا من رو کنار خودتون نگهدارین.
هانا متعجب نگاهش کرد: منظورت چیه؟ هشت روز؟
سانی با فهمیدن منظور او به سرعت از جایش پرید: یعنی ما باید بلیک رو ظرف یک هفته دیگه به همون زیرزمین توی راه اهن قدیمی برگردونیم.
هیوجین نفسش را با صدا بیرون فرستاد: از هر حالی بهت نگاه میکنم فقط دردسر داری برامون کاش میشد همینجا خلاصت کنم.
صدای پای کسی که پله ها را یکی پس از دیگری طی میکند به گوششان رسید و جین به همراه جیمین به کنارشان رسید. سانی به پشت سرشان نگاه کرد: تهیونگ کجاس؟
+مجبور شد تلفن جواب بده.
سانی به گفتن اهانی اکتفا و جین به بلیک اشاره کرد: شما داشتین ازش بازجویی میکردین؟
هانا اخمی کرد: اره همون موقع که شما غیب شدین.
جین دست به سینه شد: ببخشید منو که به عنوان یه دادستان حق برگزاری جلسه رو هم ندارم.
+الان؟
سانی دستانش را سر شانه هانا قرار داد: آروم باش دختر چته.
هیوجین به ساعتش نگاه کرد: معمولا خودش هم میاد؟ نه چند وقتی میشه که دیگه خودش نمیاد.
+افرادش که میان چیکار میکنن؟ همین که اونجا باشی کافیه؟
KAMU SEDANG MEMBACA
♜✎ 𝐄𝐧𝐝𝐥𝐞𝐬𝐬 𝐆𝐚𝐦𝐞 / بازی ناتمام
Fiksi Penggemarژانر: جنایی، اسمات، عاشقانه، درام، مافیایی سرگرد کیم تهیونگ، برای کمک در حل پرونده ای به ساختمان مرکزی سئول منتقل شده..!!!.....حالا ستوان مین هیوجین که به سختی خاطراتش را فراموش کرده با برگشتن تهیونگ دوباره ذهنش آشفته شده. اما تهیونگ برای نوشیدن جام...