PART 29: هدف قسمت دو

25 11 1
                                    


CHAPTER 29

GOAL (2)



با نشانه رفتن تفنگ آن شخص هیوجین مات به منظره رو به رویش خیره بود. تهیونگ که با صدا زدن های بی شمار نتوانست جوابی از دخترش بگیرد با احتیاط از کنار خورده شیشه ها گذشت و به هیوجین خیره شد: چرا ماتت برده؟کی پشته دره؟

اما باز هم جوابش سکوت و و نگاه خیره هیوجین به شخص پشت در بود، پس دستش را روی حاشیه در گذاشت و ان را باز تر کرد که با دیدن فرد مقابلش خون توی رگ هاش یخ بست. یکی از مجرم های پرونده ادرس خونه هیوجین رو پیدا کرده بود پس دیگر هیوجین توی خانه خودش هیچ امنیتی ندارد: ازدیدنم تعجب کردین؟

تهیونگ هیوجین رو کم یهب عقب کشید و مقابلش ایستاد: بگو چی میخوای؟ تخفیف توی مجازاتت؟

+بزار بریم تو حالا حرف دارم باهات.

-پاتو یک سانت از این در تو تر بزار اون وقت خونت زمین اینجا رو به گند میکشه!!

+خیلی شجاعی...با من یکه اسلحه توی دستمه اینجوری حرف میزنی.

-کار با چیزی که تو دستته رو بلدی؟

این کار تهیونگ حواس پسر رو پرت کرد پس خشاب کلت کوچک کمریش رو بیرون کشید و به سمت پسر مزاحم مقابلش گرفت اما قبل از اینکه ماشه آ« کشیده شود تیری از کنار سرش عبور و با برخودش با دیوار سوراخی عمیق در آن ایجاد کرد.

پسری که هویتش هنوز برای این چند نفر ناشناس بود ترسیده به سمت عقب برگشت و فرصتی را برای آ«که تهیونگ دست های او را از پشت چفت کند فراهم کرد: هیوجین دستبند.

هیوجین از داخل جیب تهیونگ دستبندش را آورد و دوباره با نگاهی خیره به ناجی امشبش نگاه کرد: اینجا چیکار میکنی؟

تهیونگ پسر را دستبند زد و به داخل خانه هدایت کرد تا از طریق تلفنش درخواست نیرو و حکم بازدداشت کند: خیلی جرئت میخواد بیای اینجا وقتی میدونی قراره توی دردسر بیوفتی.

+میدونستم تعدادتون زیاده سوجو رو میاوردم تا دور هم بخوریم.

-مستی؟

+ نه من لیم یونگ ووام

-انتظار نداری که توی جوابش بهت بگم خوشبختم؟ وقتی میدونستی قراره دستگیر بشی چرا با پای خودت اومدی اینجا؟

+چون نگرانم، عاشقم.. چون جونم توی خطره.

-چرا فکر کردی پیش من امنیت داری؟

هیوجین دست به سینه بالای سرش ایستاد: رابطه تو با هیون چیه؟

+هیون دوست پسرمه...ذاتا خودتون هم فهمیده بودین نه؟

♜✎ 𝐄𝐧𝐝𝐥𝐞𝐬𝐬 𝐆𝐚𝐦𝐞 / بازی‌ ناتمامNơi câu chuyện tồn tại. Hãy khám phá bây giờ