PART 12: یک راه برای نفوذ

50 13 1
                                    


CHAPTER 12

A WAY TO PENETRATE


از دید تهیونگ:

از ماشین پیاده شدم و به سمت طبقه بالا حرکت کردم که نگهبان مقابلم قرار گرفت، بعد از احوال پرسی گفتم: اتفاقی افتاده؟

-نه قربان فقط خواستم بگم این بسته برای شما اومده.

نگاهی بهش کردم و گفتم: اسم فرستنده نداره نمیدونی کی فرستادتش؟

-نه جناب کیم فقط یه خانمی این رو اوردن و بعد رفتن.

+یه خانم؟

-بله، فکر کنم این به کارتون بیاد.

+تلفنش رو مقابلم گرفت و تصویری رو نشونم داد: این بار به راحتی اجازه ورود ندادم تا مشکلی پیش نهاد.

با نگاه کردن به صفحه حس کردم چهره فرد اشناس پس گفتم: میشه برام بفرستینش؟

+اوه بله حتما

-ممنونم خسته نباشین.

+نمیخواین همینجا بازش کنین؟

-بهتره فعلا بازش نکنم.

+هر طور صلاح میدونین اگر کاری از من بر میومد حتما بهم بگین لطفا.

-همین که حواست دورادور به بچه ها هست ازت ممنونم.

از کنارش گذشتم و مقابل اسانسور ایستادم که تلفنش زنگ خورد، ازم فاصله گرفت و به سمت دیگه ای رفت: انجام شد.

پوزخندی زدم و به جعبه توی دستم نگاه کردم ، فکرش رو نمیکردم که نگهبان اینجا بتونه اینجوری به کسانی که مراقبش بودن خیانت بکنه البته به قول سرهنگ بحث پول که وسط باشه از ادما هر چیزی رو میشه انتظار داشته باشیم.

وارد خونه شدم و بدون اینکه جواب سلام بچه هارو بدم به سمت هیوجین رفتم و کنار گوشش گفتم: دستگاه سیگنال میخوام داری؟

سرش رو تکون داد و به کشوی کمد مشکی رنگ توی اتاقش اشاره کرد، بعد از باز کردن در کشو از دیدن اون همه وسیله تعجب کردم ولی الان وقش نبود.دستگاه رو توی دستم گرفتم و به هیوجین کمک کردم تا وارد سالن بشه.

کمی بعد جیمین و هلنا بهمون ملحق شدن، دیدن صورت جیمین که دوباره رنگ به خودش گرفته بود و نشون از حال خوبش میداد لبخندی روی لبم نشوند: خوبی پسر؟

دست هاش رو بامزه زیر چونش گذاشت: اره اوپا.

به دستگاه توی دستم که نگاه کرد لبخند از روی لبش رفت،با سر ازم پرسید چیشده که دستگاه رو روشن کردم و روی میز گذاشتم و رو به هلنا گفتم: نیاز داریم خونه هارو پاکسازی کنیم.

-این کار فکر میکنی تاثیری داشته باشه؟

+نمیدونم واقعا.

-چرا به این فکر افتادی؟میخوای بریم خونه جین؟

♜✎ 𝐄𝐧𝐝𝐥𝐞𝐬𝐬 𝐆𝐚𝐦𝐞 / بازی‌ ناتمامDonde viven las historias. Descúbrelo ahora