CHAPTER 8
THE MISSING NUTS
سوم شخص:
تو بازی شطرنج وقتی مهره ای از بازی حذف میشه هر کسی به بازی خودش ادامه میده، حتی ممکنه توی حرکت دیوار چینی تک تک سرباز هارو قربانی کنن حتی فیل و اسب و وزیر رو چون هدف نهایی برای نجات فقط شاهه برعکس بازی تخته ، وقتی مهره ای از دور خارج میشه تا وقتی تاس نریزی و اون مهره توی خونه نشینی اجازه ی ادامه ی بازی رو نداری و در نهایت کسی بازی رو میبره که تونسته تمام مهره هاش رو اولین نفر از روی صفحه خارج کنه.
وقتی برنده میشه که همشون نجات پیدا کنن....
حالا به نظرتون این بازی شبیه تختس یا شطرنج؟؟
چی میشه اگر یک طرف به فکر همه باشه و یک طرف فقط نجات خودش؟؟
درست فهمیدین اون وقت اون یک نفر با کوچیکترین اشتباهی تنها میمونه......
ادم ها همیشه نمیتونن تنهایی از پس همه چیز بر بیان...
شاید برای همینه از زمان کودگی گروه بندی میشیم تا درسی رو ارائه بدیم یا کاردستی درست کنیم. اون گروهی که همه به فکر بودن بهترین چیز رو ارائه میده..... حالا کی قراره تنها بمونه؟؟؟کی قراره گروهی کار کنه؟؟همیشه سفید برنده میشه؟یا نوبت سیاهه؟
از دید جیمین:
بعد از تموم شدن صحبت های هیو با همون استایل همراه با پیشبند های رنگی رنگگی شبیه بچه های پیش دبستانی از اشپزخونه بیرون اومدیم که جین گفت:
-امشب قراره مهمونه بچه ها باشیم؟
+ادم شوخی هستین اقای کیم.
-یادم باشه بعدا برات چندتا جک تعریف کنم.
+بهت زحمت نمیدم!!!.......چیشده هیو؟
با صورت متفکر رو به تهیونگ گفت: مردی که داشت فرار میکرد یادته؟؟
تهیونگ در جواب هیو سرش رو تکوم داد و هیو ادامه حرفش رو گفت:
-جسدش یک ساعت پیش پیدا شده.
+ چی؟؟؟ ولی چطور تشخیص دادن همونه؟؟
-از روی رد انگشت های دستش روی دستگیره ماشین متوجه شدن.
+ماشینش رو کجا پیدا کردن؟؟
-گفت فردا بریم دفترش.
+این قتل ها داره تعدادش زیاد میشه، هدفش دقیقا چیه؟گمراه کردن ما؟؟
هانا که تا این لحظه به اپن اشپزخانه تکیه داده بود وارد بحث شد و گفت:
-من میدونم هدفش از این کار چیه.
هممون منتظر بهش چشم دوختیم که ادامه داد:
این ها همشون یه جور هشداره، میخواد بهمون بگه حتی افراد خودش رو هم میکشه و ما براش هیچی نیستیم.
VOCÊ ESTÁ LENDO
♜✎ 𝐄𝐧𝐝𝐥𝐞𝐬𝐬 𝐆𝐚𝐦𝐞 / بازی ناتمام
Fanficژانر: جنایی، اسمات، عاشقانه، درام، مافیایی سرگرد کیم تهیونگ، برای کمک در حل پرونده ای به ساختمان مرکزی سئول منتقل شده..!!!.....حالا ستوان مین هیوجین که به سختی خاطراتش را فراموش کرده با برگشتن تهیونگ دوباره ذهنش آشفته شده. اما تهیونگ برای نوشیدن جام...