Part55🔥

153 19 30
                                    

-چیکار میکنی روانی؟ میخوای ب فنا بریم؟
با اخم بهش نگاه میکنم.
-میخوای جلو چشم میلیون ها نفر لخت شی؟ همین مونده!
میخنده و دستم و به عقب هل میده.همونطور که بند ربدوشامبر و از دور کمرش باز میکنه میگه:من مدلم جیمین!ولم کن!
ربدوشامبر خیلییی سکسی از روی شونه هاش سر میخوره و پایین میوفته.
آب دهنم و قورت میدم و تپش قلبم بالا میره.
حس میکنم یه سری تغیرات داره تو پایین تنم به وجود میاد و این اصلا خوب نیست.
به اطرافم نگاه میکنم که چه پسر چه دختر بهش خیره شدن دارن با چشماشون تهیونگ و سوراخ میکنن.
عصبی دستم و مشت میکنم.
داد میزنم:به کارتون برسید!
همه خودشون و جمع میکنن و سمت تهیونگ برمیگردم که حالا اون رکابی مضخرف و تنش کرده.
سوجه سمتمون میاد.
-چته جیمین؟برای چی داد میزنی؟
-چون یادشون رفته برای کار اومدن نه چشم چرونی!
چشم غره‌ای به تهیونگ میرم و گوشه‌ای ترین قسمت سالن و انتخاب میکنم و میرم روی مبل میشینم.
از دور به پاهای کشیده و هیکل ورزیده‌ش نگاه میکنم و سعی میکنم درد زیردلم و نادیده بگیرم.
با دیدن پسری که سمتش میره چشمام گرد میشه.
قد بلند و موهای فر،لباس صورتی که یقش انقدر گشاده یکی از شونه‌هاش بیرون افتاده،شلوار پاره پاره و کفشای مشکی با کلی اکسسوری و راه رفتنی که از صد فرسخی داد میزنه این آدم...گیه!
به دوربین تو دستش نگاه میکنم.عکاس مضخرف!
لبم و میجوعم و به اونا که سمت صحنه میرن نگاه میکنم.
-خب تهیونگ شی!میخوام ساک باشگاه و تو دستت بگیری و دست دیگه‌ت و پشت سرت ببری.به دوربین سکسی نگاه کن و چهره‌ت و خسته کن!
پوزخندی میزنم و پام و تند تند تکون میدم.
که چی مثلا؟ نه جدی!!! چرا؟
هوفی میکشم و به جلو خم میشم و ارنجم و روی زانوم میزارم.
تهیونگ ژست و میگیره و صدای کلیک عکس گرفتن این پسره بلند میشه.
-خیلی عالی شد.حالا ی بطری از همین برند بهت میدیم و ی طوری تو دستت بگیر مارکش مشخص شه بالای سرت ببرو و آب و بریز رو خودت،انگار که گرمته و از ورزش زیاد عرق کردی!
هیستریک میخندم و پشمای آدمایی که دورمن میریزه.
-ها؟
نگاهشون و میدزدن و من به تهیونگ که داره آب و روی خودش میریزه نگاه میکنم.
لبم و محکم گاز میگیرم و یقه‌ی لباسم و شل میکنم.
عصبانیت از ی طرف و تحریک شدنم از ی طرف باعث میشن حس کنم تو جهنمم!
-او مای گاااد! تهیونگ واقعا سکسی و خوب شد!آفرین!
من دهن پسره رو سرویس میکنم.
سکسی سکسی میکنه همش.کلمه دیگه ای بلد نیست؟؟؟
تهیونگ میخنده.
-ممنون!
-اوه.خنده‌تم جذابه که! ی شاتم میگیرم بخند!
چشمام و میبندم و نفس عمیق میکشم.
الان تموم میشه...تموم میشه...تموم میشه!!
‏|tae|
پیرهن و شلواری که بهم میدن و تن میکنم و دوباره ژست میگیرم.
نمیدونم چند بار لباس عوض میکنم اما دیگه نفسم بالا نمیاد.
بطری آب و از دست دستیارم میگیرم و میخورم.
همونطور که در بطری و میبندم نگاهم دور تا دور سالن میگرده تا جیمین و پیدا کنم.عجیبه که نیست.
میبینمش و...شت!
گوشه‌ی سالن نشسته و اطرافش تاریکه،به پشتی مبل تکیه داده و یکی از دستاش و روی دسته‌ی مبل گذاشته و پاهاش و روی هم انداخته.
نگاهش و از این فاصله هم میتونم کامل حس کنم.
چشماش و تنگ کرده و زل زده بهم.
آرومه؟ بهش نمیخوره! چرا اینطوری نگاه میکنه؟
شبیه مافیاها شده! انگار میخواد بکشتم!
نگاهم و ازش میگیرم.
-چند تا شات مونده؟
-دوتا کلا!
سرم و تکون میدم و لباسام و عوض میکنم و ست ورزشی دیگه ای تنم میکنم.
حین عکاسی هرموقع نگاهم رفته سمتش دیدم تو همون حالته همونطور نشسته و همونطور داره نگاهم میکنه.
لبم و گاز میگیرم. چرا اینطوریه؟
-اوه تهیونگ! خیلی عالیه لبت و همینطور گاز بگیر و به دوربین نگاه کن!
کاری که گفت و میکنم.
-نه!نشد!طرز نگاهت اونی نشد که میخوام،ببین فکر کن من پارتنرتم،اغواگرانه من و نگاه کن تا شات و بگیرم.
چشمام گرد میشه و سمت جیمین برمیگردم.
آروم از جاش بلند میشه و دستاش و داخل جیبش میبره.
با ارامش نگاهم میکنه و از سالن بیرون میره.
با استرس مسیر رفتنش و نگاه میکنم.
-تهیونگ؟
به این عکاس تو مخ نگاه میکنم و سرم و تکون میدم هرکاری که گفته رو میکنم تا زودتر عکاسی تموم شه و برم پیش جیمین!
حدود یک ربع بعد کارم تموم میشه و داخل اتاق پنج برمیگردم و لباسای خودم و میپوشم.
از اتاق با عجله بیرون میام و جلوی یکی از پرسنل و میگیرم.
-پارک شی و ندیدین؟
سرش و به بالا تکون میده و من تشکری میکنم.
با استرس اطرافم و نگاه میکنم.
سمت اتاقش میرم.
منشی با دیدنم بلند میشه.
-آقای پارک تو اتاقشونن؟
-نه هنوز نیومدن.
تشکر میکنم و سمت اتاق خودم میرم.بین راه از چند نفر دیگه هم میپرسم اما هیچ و هیچ.
چند بار به گوشیش زنگ میزنم اما جوابم و نمیده.
پوفی میکشم و دستم و روی دستگیره در میزارم که کسی شونه‌م و میگیره.
متعجب به عکاس نگاه میکنم.
-چیزی شده؟
دستش و برمیداره و ی قدم عقب میره.
-تهیونگ واقعا عکسای قشنگی شد. ممنون از همکاریت!
لبخندی میزنم.
-نیازی به تشکر نیست شغلمه!
میخنده.
-راستش...ندونستم چطوری سرصحبت و باز کنم.
بامزه میخنده و منم خندم میگیره.
-از اول شروع کنیم پس،من لیامم.
میخندم و باهاش دست میدم.
-خوشبختم.
-همچنین.آم...اگر بشه خواستم باهم بریم ی قهوه بخوریم.
سرم و تکون میدم.
-حتما،خب بیا تو اتاق من سفارش میدیم میارن!
-نه نه الان باید برم شاتا رو تحویل بدم اما خب...برمیگردم،تو اتاق تو بخوریم.
لبخندی میزنم.دستاش و بالا میاره و با ی حالت کیوت تکون میده.
-بای بای.
وقتی میره پوفی میکشم و در اتاقم و باز میکنم.
وارد میشم و در و میبندم اما قبل اینکه برگردم با شکم آروم به در کوبیده میشم.
هینی میکشم.
-پارتنر هوم؟
-اینجایی تو؟میدونی از کی دنبالتم؟ چرا جوابم و ندادی؟
-اغواگرانه نگاهش کردی؟
سرش و به سرم از پشت فشار میده و یکی از دستاش و روی چونه‌م میزاره و دست دیگه‌ش و کنار پهلوم میزاره.
آب دهنم و قورت میدم.
-تو چطوری اومدی داخل اتاقم منشیم خبر نداشت.؟جیمین خب عکاسه دیگه. ولم کن بزار حرف بزنیم!
لبش و به گوشم میچسبونه.
-منشیت سر صحنه بود بیبی!نه...نه...نه! حرفی نمیزنیم.
لبم و گاز میگیرم که دستش و از چونم بالا میاره و روی لبم میزاره.
-گاز نگیر.
لبم و از بین دندونام آزاد میکنم.
-عا...عادت کردم.
انگشت شصتش و از روی لبم داخل دهنم سر میده.
-عوم میدونم.
لبش و از پشت روی گردنم میزاره و سرم و بیشتر به در فشار میده.
خدایا...دیوونه میشم،زیردلم تیر میکشه و پاهام شل میشه.
-میخواد قهوه بخوره باهات؟تو اتاق؟
چون انگشتش داخل دهنمه نامفهوم میگم:همکارمه جی...جیمین!
پوست گردنم و داخل دهنش میکشه، دستش و روی پهلوم فشار میده و از پشت خودش و میچسبونه بهم .
آه ریزی از بین لبام بیرون میاد.
-عوم همینطوری ناله کن! برای پارتنرت.
آب دهنم و قورت میدم و سعی میکنم خودم و کنار بکشم.
دستش و از داخل دهنم درمیاره و بین موهام میبره.
-جیمین تو شرکتیم برو کنار!
با نفسش میخنده و نفسش به گردنم میخوره.مورمورم میشه و چشمام و میبندم.
-اونموقع که لخت شدی جلوی همه هم تو شرکت بودیم هوم؟
-کارمه جیمین مسخره نش...
خودش و بهم میکوبه و حرفم یادم میره.
-میدونی؟ باید به همه‌ی اینایی که تو این شرکتن...لخت دیدنت...اون عکاس مضخرف که قراره برگرده تو این اتاق و باهات قهوه بخوره ی چیز و بفهمونی.
از استرس تپش قلبم بالا میره.
-چــ...ی؟
-اینکه تو رابطه‌ای.
-چطوری؟راه بیوفتم داد بزنم تو رابطه‌م؟
میچرخونتم و بازم بهم میچسبه.
-نه عزیزم،من برات راحتش میکنم.
-چ..
سمت گردنم هجوم میبره و گاز ریزی میگیره.
-جیمین چیکار...
-سیس!
قسمت بزرگی از گردنم و داخل دهنش میکشه و پاش و بین پام فشار میده.
نفس کشداری میکشم.
دستش بالا میاد و روی دکمه های لباسم میشینه.
دستم و دور کمرش میزارم و اون دکمه هام و باز میکنه. دستش و روی قفسه سینه‌م میزاره و انقدر بهم میچسبه که تمام اجزای بدنش و حس میکنم.
دستش و روی سینه‌ی سمت راستم میزاره و بشگونی ازش میگیره که آه بلندی میکشم.
لبش و کنار گوشم میاره و آروم میگه:جانم!
با چشمایی که خمار شده بهش خیره میشم.(رایتر:به خدا دارم خجالت میکشم روم نمیشه😂)
-همینطوری نگاهم کن!فقط من و!
دستش و پشتم میبره و در و قفل میکنه.
دوتا دستاش و زیر رونم میزاره و بلندم میکنه.پاهام و دورش حلقه میکنم و میبوسمش.
روی میز میزارتم و بوسه‌مون و قطع نمیکنه.
دستش و روی کمربندم میبره.
-جیمین...تو شرکتیم!
-هیس!
کمربندم و باز میکنه و وسایلی که روی میز هست و هل میده ی طرف میز.
روی میز میخوابونتم و روم خم میشه.
شلوارم و از پام پایین میکشه و روی زمین میندازه.
-این پاهات و همه دیدن؟ هوم؟
نوک بینیش و روی رونم میکشه.
به قدری تحریک میشم که سفت شدنم و درجا حس میکنم.
یهو رونم و به دندون میگیره و آه بلندی میکشم و گوشه‌ی میز و تو دستم فشار میدم.
سرش و بالا میاره و بوسه‌ای روی سینه‌م میزنه.
لباسش و با ی حرکت از تنش درمیاره و من از شدت هات بودنش نفسم بند میاد.
میشینم و کمرش و میگیرم و به خودم فشارش میدم.
سرم و داخل گردنش میبرم و لیس میزنم.
پهلوم و فشار میده و یکی از دستاش و داخل موهام میبره و سرم و به عقب میکشه.
روی گلوم بوسه‌ای میزنه و دستش و روی پایین تنه‌م میزاره.
نفسام تند میشه و اون دستش و حرکت میده.
دکمه‌ی شلوارش و باز میکنم و از تنش میوفته.
دستم و روی کش باکسرش میزارم و سمت خودم میکشمش.
حرکت دستش و تند تر میکنه و من آه میکشم.
فَکَم و تو دستش میگیره و صورتم و نزدیک صورتش میبره.
-وقتی اینطوری ناله میکنی همینجا بفاکت میدم کیم تهیونگ.!
(خاک عالللللممممم)
لبم و گاز میگیرم و چشمام و نیمه باز میکنم.
-من مال توعم پارک جیمین!
نیشخندی میزنه و وحشیانه لبم و میبوسه.
باکسرم و درمیاره و از روی میز پایین میارتم.
من و میچرخونه و باکسر خودش و پایینتر میده.
از پشت کنار گوشم میگه:امیدوارم بتونی راه بری!
شت...دادی میزنم و دستم و جلوی دهنم میزارم و دست دیگه‌م و از جلو میبرم سمت موهای جیمین و سرش و به خودم فشار میدم.
سعی میکنم دردم و نادیده بگیرم اما نمیشه.
دستام و لبه‌ی میز میگیرم تا از شدت حرکت جیمین نیوفتم.
با تیر کشیدن پایین تنم داد دیگه ای میزنم که جیمین انگشتش و وارد دهنم میکنه.
نفس نفس زنان آروم میگه:نمیخوای که کل شرکت و خبر کنی اینجا...هوم؟

We are just friendsOù les histoires vivent. Découvrez maintenant