32

280 19 7
                                    

نميشد تو كمپاني راه رفت
كلي گل و كادو تو ساختمون بود
به مناسبت تموم شدن فيلم جديد لي و سهون
-حس خيلي خوبيه نه؟
لي كه با لبخند مهربون هميشگيش خيره شده بود به كادوها گفت
+معلومه كه خوبه، همين كه بدونم از ديد طرفدارا كارمو خوب انجام دادم واسم كافيه
با ديدن سهون و بابل تي شكلاتي تو دستش دلم ريخت
-آ..آ..آره آره خوش به حالت سونبنيم
^چقد خوب كه همه از فيلمامون راضي بودن
شروع كرد به صحبت با لي طوري كه انگار منو نميبينه
ولي بعد تموم شدن حرفش گفت
^ميخوام يه نگاهي بندازم ، توام ميخواي ببيني؟
واقعا دوست داشتم كادوهارو ببينم، تعداد انقد بود كه قطعا نتونم همرو ببينم
پكه گوچي ، كلي گل، لباس، حتي چندتا موبايل
-من چندبار سر تولدا و سربازيا ديدم بعضيا حتي تلوزيون ميدن
^بسته به مناسبت و وضع مالي فنا كادوهام فرق ميكنه
-واييي اينو
يكي از طرفدارا با اسم كيم جيسو يه حلقه ي كاپلي صورتيه كيوتو تو يه جعبه ي سرخابي و كلي قلب كاغذي رنگي رنگي گذاشته بود و رو يه ورق نوشته بود
« امروز تولدمه و آرزو ميكنم كادومو ببيني، ميدونم كلي كادو ميگيري و نميخوام اذيتت كنم ولي اگه خواستي كادوييو نگه داري مال منم نگه دار باشه؟ اوپا مثل هميشه تو فيلم خوشتيپ بودي و از همه بازيگراي هاليووديم بهتر بازي كردي>< خيلي دوست دارمممم❤️اگه آرزوم برآورده شد و كادومو ديدي ، لطفا تو فن ساين اين هفته وقتي گفتم جيسو ام بگو ناممو خوندي باشه؟؟ قول داديا ❤️❤️❤️ عاشقتم - جيسو »
-چقققققد اين دختره كيوتهههههه
^اكسوالا همشون كيوتن، مخصوصا بعضي خارجيا كه اولين بار ميبيننمون، ري اكشنشون خيلي بامزست
-پس شماها واقعا اكسوالارو دوس دارين؟ سياستتون نيست؟
^اگه شماها نبودين مام نبوديم، اينو هيچوقت يادت نره
-يااااا داري اشكمو در مياري
با خنده شروع كرد به نگاه كردن به بقيه ي كادوها
كه با ديدن يه كادو از خنده جر خوردم
«سلام اوپا من سوجينم ، لي سوجين، داشتم فكر ميكردم برات چي بفرستم كه ببيني چون تولدتم كادوي منو نديدي و مطمعنا اون رييس ايكبيريتون الان كادومو فرستاده ته آشغالا
واسه همين فكر كردم چيكا كنم چيكا نكنم كه كادومو حتما ببيني
واسه همين اينو واست فرستادم ، خيلي دوست دارم مرسي كه ناممو خوندي ، دفعه ي بعد يچيز ضايع تر ميفرستم»
-وايييييييي😂😂😂😂مايع لباس شويي مخصوص لباساي سياه - پودر ماشين ظرفشويي - دستكش ظرف شستن 😂😂😂😂
^فندوممون عالين
كادوي بعد كه نظرمو جلب كرد شورت بود
«سلام اوپاااا ، ازونجايي كه سبوتي واسه اكسوالا ارزش منده و هميشه بايد تو سلامت كامل باشه واست شورت ضدحريق خريدم ، مواظبش باش، قراره بعدا كونتو بذاريم موزه، دوست دارم ، اكسوال آلويز ساپورت ده سبوتي ❤️»
-جرررررر خوردمممممممم 😂😂😂😂😂😂😂
^يكي گوشاي چان يكي شيكم بك يكي كون من، هميشه توسط اكسوالا محافظت ميشن
«سلام سهونا، تو منو نميشناسي ولي من تورو ميشناسم، بعله ! من زن آيندتم ❤️ واسه همينم واست پستونك فرستادم كه از الان يادآور بچه ي آيندمون بشم ، شب زود بيا خونه ، دوست دارممممم »
-وااااايييييي😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂
واقعا داشتم جر ميخوردم، يكي از دليلاش اين بود كه اگه من باهاشون دوست نميشدم هر كدوم ازين كادوها و نامه ها ميتونست مال من باشه
بعدي يه پوستر بود با يه عكس فتوشاپ شده از يه دختره كنار سهون و پوستر بقلي هم يه عكس فتوشاپ شده از لب گرفتن چاني و بكي بود و زيرش نوشته بود -چانبك فوراور-
^آريانا انصافا اين پوستر چانبكه كار تو نيست ؟😂😂
-وااااي عاليههههه 😂😂😂😂😂😂😂😂😂
^يعني اكسوالا عالين، مهم نيست كنفرانسه جنگيه فيلم منه سخنراني رئيس جمهوره ، هميشه يكي با پوستر چانبك يه گوشه وايساده
^يبار تو يه كنسرت يكي يه پارچه ي خيليييي خيلييي بزرگ آورده بود يه فتوشاپ +١٩ از چانبك روش بود، انقد بزرگ بود يه ور سالنو قسمت بالاشو گرفته بود ،كل كنسرت بك و چان رو به اون سمت اجرا نميكردن😂😂😂
از پله ها رفتيم بالا تا به كادوهاي لي برسيم ، نصفش بالشت بود 😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂
^راستي
-هوم؟
^چندنفر واسه توام كادو فرستادن
-جدي؟
^آره ولي اول ميديم باز كنن اگه مشكلي نبود برات بيارن
-من كيم كه بهم كادو بدن خو؟
^ميدونن هرجا ميريم هستي و زحمت ميكشي، ميشناسنت
-ميشه خودم باز كنم؟
^آريانا ..
-ميدونم ، ولي دليلي نداره كادوي بدي بگيرم ، اونا چيزي نميدونن
با اينكه منظورمو فهميد با قيافه ي مثلا متعجب گفت
^چيو نميدونن؟
لبمو گاز گرفتمو سرمو انداختم پايين
-چيزايي كه بين منو تو عه
^پس واقعا يچيزايي بينمون هست
واقعا از حرفم خجالت كشيدم
-نه خب بالاخره بي قصد ام كه بوده بازم...
^مثلا اينكه ما باهم رفتيم استخر
-سهون
^يا من دوبار بقلت كردم
-سهون
^تازه بوستم كردم
-س..
^ما ساعت چهار كنار ساحل باهم بوديم
-سسسسه..
^من از مدرسه ميبردمت خونت
-خفه شو
^يا اينكه يه شب كامل تو بقل من خوابيدي
با جمله ي آخرش نفسم حبث شد
صدام ميلرزيد ولي سعي كردم لحنمو محكم نكه دارم
-ميشه بس كني؟
^پس واقعا يچيزايي بينمون هست
-كادوهامو ميدي برم؟
بدون صبر كردن واسه جواب سه تا كادومو ورداشتم و از پله ها دويدم پايين
اولين بارم بود از كسايي كه نميشناختم كادو ميگرفتم
خيلي ذوق داشتم
بدون رفتن تو دفتر كارم نشستم رو يكي از صندلياي طبقه ي دوم
و تصميم گرفتم براي كادوي اول جعبه ي فلزي قرمزيو باز كنم كه روش پاپيون مشكي داشت
"صداي آريانا بود؟
بكهيون بدون جواب دادن به سوال چن و بدون آسانسور تا طبقه ي دوم دويد
يه نگاه به كادوهاي رو زمين افتاده و يه نگاه به چشاي خيس و متعجبم كرد و بدون حرف اضافه از رو زمين بلندم كرد
*بريم
-ب..بكي
صدام ميلرزيد، اشكام بند نميومد
-ب..كي من مگه چيكار كردم
*بيا فعلا بريم
-نه وايسا.. وايسا
*بريم آريانا
-وايسا جمعشون كنم من ريختمشون اينجا
*آريانا
صورتش از عصبانيت قرمز شده بود
دستمو كشيد و بدون هيچ حرفي دكمه ي آسانسورو براي طبقه ي چهارم زد ولي آسانسور طبقه ي سوم وايساد
و بقيه ي اعضا كه معلوم بود تا اونجا دويدن با قيافه ي نگران نگام ميكردن
~آريانا
-جا..نم
سوهو كه انگار نميخواست ادامه ي حرفشو بگه چشاشو رو هم فشار داد
دستش هنوز رو دره آسانسور بود تا بسته نشه
~ببين آريانا
*حرف بزن سوهو
بكهيونو تاحالا انقد عصبي نديده بودم

- 17X -Donde viven las historias. Descúbrelo ahora