*آريانا خانوم؟
-ن..نينا
*پانشو عزيزم، بخواب بخواب
-س..سركار.. ساعت چنده؟
*امروز دو ساعت ديرتر ميري
-چرا؟
*چون سانا جات وايساده
-چ..چرا
با ترديد سرشو انداخت پايين
*چون نبايد افسرده شي، بايد استراحت كني
-من خوبم..
*خيلي سخته آريانا! تو با اين سن كمت تو اين شهر غريب فقط دلت پيش يه نفره كه اونم همش با استرسه. همش تو اظطراب دوربينو خبر نگاري كلي آدم روت زومن تو تو همه ي اينا تنهايي آريانا لطفا نگو كه خوبي لطفا تظاهر نكن كه خوبي نريز تو خودت
-نينا.. مرسي كه هستي. ميتونم يه چيزيو بهت بگم و مطمئن باشم فاش نميشه
*چيشده
-ميخوام برگردم ايران
*آريان....
-بدون خداحافظي از كسي
چشاش پر اشك شد
با تعجب تمام زل زده بود بهم
*چطور ... چطور ميخواي.. چطور ميتوني از آدمايي كه باهاشون زندگي كردي بي خداحافظي دل بكني
قطره هاي اشكم حتي قابل كنترلم نبودن
-ميدوني كه اينكار به نفع سهونه.. اون بايد بدرخشه مثل هميشه
اشكاي اونم شروع به ريختن كردن
انقدر بيچاره بنظر ميومدم كه يكي موقع گوش دادن به حرفام اشكش امون نميداد
*آريانا..
-ميدوني نينا...
سرمو آوردم بالا و با لبخند گفتم
-من اكسوالم
صدام انقدر ميلرزيد كه كلمات به سختي مفهوم ميشدن
صورتشو با دست پوشوند
*تمومش كن
-من اكسوالم نينا... بهش افتخار ميكنم
*آريانا تروخدا تمومش كن نميتونم گريمو كنترل كنم
-و علاوه بر اون من عاشق سهونم
اينكه از تلوزيون پيشرفت و افتخارشو ببينم بهتر از اينه كه كنارش باشم و سد راهش شم
*م..من كمكت ميكنم
-مرسي نينا.. مرسي
*ك..كي..ميري؟
-دو روز ديگه، اين روزامو فقط با بكي ..
با گفتن اسم بكي يه لحظه استپ كردم
سرمو انداختم پايين
-بكي..
و بالاخره بغضم بيشتر از هروقت ديگه اي تركيد
بدون بكهيون نميتونستم
انقدي بلند گريه ميكردم كه صداهاي دور و ورمو نشنوم
نميتونستم به نديدن انرژي زندگيم فكر نكنم
بدون بكهيون ...
بدون خنده ها و شوخياي چانيول...
بدون كمكاي سوهو...
بدون مهربوني لي...
بدون شباي قشنگ سئول..
بدون سوجو و مرغ تند تو شباي برفي..
و بدون ساختمون پر خاطره ي عزيزم..
ساختمون اس ام با تمام بدبختياش
سعي كردم صورتمو با آب سرد سرد بشورم ولي هنوز چشمام قرمز بود
يه لباس ساده پوشيدم و راه افتادم
وارد سالن غذاخوري شدم كه سهون با ديدنم قاشقش تو دهنش قفل كرد
سرشو انداخت پايين و سعي كرد قاشقشو درست تو دستش بگيره
بكي با ديدنم بغلم كرد و واسم جا باز كرد
كاملا عادي غذا خورديم
و كاملا عادي كارامونو كرديم
انگار نه انگار...
***
پسفردا پرواز داشتم پس بايد وسايلمو جمع ميكردم
و كلي كار داشتم كه بهش برسم
گوشيم زنگ خورد
-بكهيونا
^زنگ زده بودي فنچك
-امروز عصر وقت داري؟
^من هميشه برا شما وقت دارم
-دلمو آب نكن عوضي
تمام سعيمو كردم كه صدام نلرزه
ولي... نتونستم
^خوبي؟؟؟
-آره بابا دارم پياز ميبرم حواسم پرت شد يه لحظه
^پياز؟ چشماتو اذيت نكن امشب ميبرمت يه رستوران انگشت كه هيچ بشقاب و قاشق و اينام هيچ گارسونم باهاش ميخوري
-امشب.. كل امشبتو خالي بذار
^همم.. كلي برنامه ي باحال ميذارم شبم ميريم خونه ي من كارت و آبجو و مرغ تند
-واااي..
^ميدونم كه عاشقشي
-هوا داره سرد ميشه خيلي ميچسبه
^ميام دنبالت عزيزم
-ميبينمت
^باشه پس فعل..
-بكي
^جونم؟
-خيلي .. خيلي ممنون
^براي چي؟
سرمو گرفتم بالا و گوشيو دور كردم
-همه چي. خيلي دوست دارم
^اومدم كلي بوست ميكنم
قطع كردم و نشستم روي زمين
بايد خودمو كنترل كنم
بايد كنترل كنم
بايد كنترل كنم
من بايد بتونم تو ايران شاد زندگي كنم
بسه آريانا
سعي كردم اشكامو پاك كنم
ولي انقد از دور شدن از اين آدما ميترسيدم كه موقع گريه ميلرزيدم
ساعت سه رفتم سي سي كيو
يه مركز خريد معروف تو گانگنام
يه پيرهن صورتي خيلي خوشگل خريدم و موهامو صاف كردم
حالا تقريبا هفت بود
با ماشين قرمز خوشگلش دم در هتل وايساده بود
انقدي ريز بود كه انگار بغل ماشين باباش وايساده بود
با ديدنش از دور دويدم و با تمام توان بغلش كردم
^امروز احساساتت بهم قلنبه شده؟
-از قلنبه هم اونور تر، ميشه چند دقيقه بغلت كنم؟
با خنده دستشو سفت كرد
^معلومه كه ميشه
با تمام وجود بغلش كرده بودم
به هيچ چيز ديگه اي فكر نميكردم
لپ نرمشو بوس كردم و رفتم تو ماشين
^خب خب خبببب ميخوام ببرمت هومه
-چي؟
^جزو پنجاه رستوران برتر دنياست
-اوووووووو
^بللللللهههه
آهنگ ادور يو سونتينو تا ته زياد كرد و باهم شروع كرديم به خوندن
خداي من...
كنارش جوري خوشحال بودم كه انگار تاحالا هيچ غمي نداشتم
با ماشين كلي دور زديم
فروشگاه رفتيم و براش يه بلوز، يه عطر و يه عروسك خريدم
چيزايي كه ميدونستم به يادش ميمونه
تمام مدت دستشو چسبيده بودم و با دقت به خنده هاش نگاه ميكردم
كلي سوجو و مرغ تند خريديم و رفتيم خونه ي بكي
جفتمون با لباساي داغون و راحت نشستيم و كارتاي بازيمونو ريختيم وسط
نميتونين تصور كنين مرغ تند و آبجو موقع كارت بازي كردن تو هواي سرد سئول چه مزه اي ميده..
ميخواستم قبل از دست دادن هوشياريش باهاش حرف بزنم
نشستم كنارش و سرمو گذاشتم رو شونش
-بكيا
^جانم؟
-ميخوام از هميشه .. از كل عمرت با دقت تر گوش كني..
^چيزي شده؟
-نه! فقط ازت ميخوام انقدي دقت كني كه اين حرفام هيچوقت يادت نره.. و..و اگه وسطش گريم گرفت متوقفم نكن. فقط گوش كن
^ب..باشه
-اول همه.. يادت نره كه خيلي دوست دارم
خيلي خيلي بيشتر از تصوراتت
تو مهربوني، بانمكي،پرتلاشي و قلب قشنگي داري
مواظب خودت باش بكهيون تو خيلي خيلي مهمي
هيچوقت از خودت نااميد نشو
تلاش كن و شخصيت قشنگتو به همه ثابت كن
بهشون نشون بده دور از دوربينم ذهن زيبايي داري
به فكر پيشرفتت باش و وارد حاشيه نشو
اينو بدون كه وقتي اكسوالا بهت ميگن با شيكم قشنگي واسه قوت قلب نميگن
زياد بخور بكهيون
غذاهاي سالم بخور و به موقع بخواب
خودتو تغيير نده
مواظب خودت باش و..
هيچوقت تو فكر ترك اكسو نباش
تو منبع انرژي همه اي بكهيون
اكسورو قوي نگه دار
موقع بردن هرجايزه اين حرفارو تو ذهن داشته باش
سالم زندگي كن و دنبال دختري برو كه لياقت قلبتو داشته باشه
اشكامو پاك كردم و سوجومو يه تنه بالا كشيدم
با تعجب زل زده بود بهم
ميدونست با سوال معذبم ميكنه
^هيچوقت .. هيچوقت يادم نميره
-بيا فردارم باهم بگذرونيم
تمام شبو خورديم و خورديم و خورديم..
كنار بكهيون فردايي نبود
KAMU SEDANG MEMBACA
- 17X -
Fiksi Penggemarفك نميكردم يروز ازت ياد كنم نه به عنوان يه طرفدار به عنوان خاطره كه روزي X17 بار قلبم برات بزنه وقتي روز 17 فروردين ميفهمم رمز گوشيتو گذاشتي 1717 و 17 بشه مقدس كدوم طرفداريو ديدي لياقت يه داستان عشقي واقعيو داشته باشه؟ شايد واسه همين از ترس صدام در...