تو مدرسه دو دسته آدم بودن
دوستام كه دلداريم ميدادن
و بقيه كه چپ چپ نگام ميكردن
انتظار داشتم وقتي در فايلمو باز ميكنم
مثل فيلما كلي چيزاي وحشتناك پيدا كنم
ولي اين اتفاق نيفتاد
و برام جالب بود كه اكثريت طرفم بودن
اين كه ميگم اكثريت منظورم 60 به 40 اه
درصد مخالفام خيلي بود
ولي همه ميدونن همه چيز به جو اكسوالا برميگرده
اگه يه سري موافق باشن بقيه ي فندومم سريع خودشونو وفق ميدن، از همه جاي دنيا
هماهنگي ، نظم و پشت هم بودني كه بين اكسوالا هستو قسم ميخورم كه تو هيچ فندومي نديدم و نخواهم ديد
اگه اكسوالا راضي باشن يا طرفو قبول كنن
حرف رسانه ها يا نتيزنا هيچ ارزشي نميگيره
و خدا نياره اونروزيو كه عكس اين اتفاق بيفته
اگه قبولش نكنن
يا بدتر از اون ، ازش خوششون نياد
واقعا تا اكسوال نباشي نميتونم بهت توضيح بدم اگه اين اتفاق بيفته چه بلايي سر طرف مياد
و خدا نياره روزيو كه حتي نتوني پاتو از خونه بذاري بيرون
ما اكسوالا يه خانواده ايم
من فندوماي ديگه هم داشتم، ولي اين حسو هيجاي ديگه نداشتم!
اينكه با ديدن هم اون سر دنيا پشت همو ميگيريم
و هيچ فندومي خا*ه ي دعوا باهامونو نداره
اينا چيزاييه كه نيازي به اثبات نداره، همه ميدونن
فندوم ما فقط گرد هم آيي يه مشت فنگرل جيغ جيغو نيست
واسه خودش يه مافياست:))
و تا وقتي توي فندوم نباشي اينو درك نميكني
و من با درك اين به فندومم افتخار كردم
حتي تو اون شرايط بازم بهشون اعتماد داشتم
ميدونستم بهترين تصميمو ميگيرن
ميدونستم بدون مشورتِ هم كاري نميكنن
مشورت چند ميليارد اكسوال به نظر نشدنيه
ولي تو فندوم ما سريع حرفا ميچرخيد
بحث ميشد و بهترين نظرا شِير ميشد
از صميم قلب بهشون اعتماد داشتم
براي همينم كاملا خودمو آماده كرده بودم
ميدونستم نتيجه يه خبره كاملا منطقيه كه به نفع سهون تموم شه
به هرحال منم جزوي ازون خانواده بودم:))
مگه كسي هست كه به خانوادش اعتماد نداشته باشه؟❤️
*ديدي بهت گفتم؟
يانا همكلاسيم، يه دختر ريزه ميزه ي فوق لاغر ، با قد كوتاه و موهاي چتري كاراملي صافش، هميشه انرژي ميداد و وقتاي استرش دستشو ميذاشت رو پيشونيمون كه از داغ كردن جلو گيري كنه
-يانا موقع بازكردن فايل انتظار يه صحنه ي دراماتيك ترسناكو داشتم
*ولي من انتظار گل و كادو داشتم
-چرت نگو
*آريانا، اكسوالا هيچوقت يه اكسوالو زمين نميزنن
با حرفش از حركت وايسادم
*اونا هيچوقت پشت همو خالي نميكنن، هميشه به فندومتون حسودي كردم، مثل قصه هاي تخيلي ميمونين
نميدونستم بايد گريه كنم يا بخندم
مثل هميشه به اكسوال بودنم افتخار كردم
*فندوم شما رو دو چيز ميگذره، محافظت شبانه روزي از آيدل، و قوي نگه داشتن فندوم براي محافظت شبانه روزي از آيدل
نفسمو دادم بيرون و بدون هدف در غلطگيرمو باز كردم
*اگه تو دردسر بيفتيو داد بزني اكسوالم حتما ميان و نجاتت ميدن. راز موفقيتتون تو همينه كه دست همو تحت هيچ شرايطي ول نميكنين
لبخندشو عميق تر كرد و ادامه داد
*به عنوان يه اكسوال، فكر ميكني خانوادت بزننت زمين؟
-م..من خب..
*يچيز بگم بخندي؟
-بگو
*برو تو اينستا يا گوگل آريهون يا سِري رو سرچ كن
يه چند ثانيه طول كشيد تا مغزم آناليز كنه
آريهون؟
-چي؟؟؟ اسم كاپلي؟؟
*باورت ميشه واستون فن فيكم مينويسن؟
-چييييي؟؟
دستمو گرفتو گفت
*من نميگم تصميم نهايي گرفته شده، ولي تو فكر دور كردن دشمنات باش به جاي اين كه نگران تصميم خانوادت باشي، به خانوادت اعتماد كن و پدر دشمناتو درار
-همين كارو ميكنم
خيلي شارژ شده بودم
كل زنگ شيميو با در هايلايترم ور ميرفتم
و كل تايم نهار به يجا خيره شدم و ساندويچمو با چهارتا گاز بزرگ تموم كردم
بهتون اعتماد دارم، و بهتون افتخار ميكنم
با لبخند نفسمو دادم بيرون و سوار ماشين كمپاني شدم
نصف نگرانيام داشت رفع ميشد و همين از فشار سنگين روم كم ميكرد
با اين كه ميدونستم هيچ چيز قرار نيست عالي پيش بره
YOU ARE READING
- 17X -
Fanfictionفك نميكردم يروز ازت ياد كنم نه به عنوان يه طرفدار به عنوان خاطره كه روزي X17 بار قلبم برات بزنه وقتي روز 17 فروردين ميفهمم رمز گوشيتو گذاشتي 1717 و 17 بشه مقدس كدوم طرفداريو ديدي لياقت يه داستان عشقي واقعيو داشته باشه؟ شايد واسه همين از ترس صدام در...